سورمه نزن
که باز مرا خاک به سر می کنی🥺
دوستی و محبت درد سر داره
نگار جان🍃
شب روز خون جیگر داره
خداجان🕊️
من که قربانت بودم ای چادر زری
نمیدانم چطور ناگهان شدم
سر تو من گرفتار🥀
تا که خورد چشمم به چشم ناز ات
گشتم دیوانه افسرده و بیمار🌪️
دوستی و محبت درد سر داره
نگار جان🍃
شب روز خون جیگر داره
خداجان🕊️
من که قربانت بودم ای چادر زری
نمیدانم چطور ناگهان شدم
سر تو من گرفتار🥀
تا که خورد چشمم به چشم ناز ات
گشتم دیوانه افسرده و بیمار🌪️
۳.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.