پارت۲۵....فیک کوک
.
.
.
+:تهیونگ برو ازاینجا
ت:بهت دست زد؟
+:به تو...
ت:به سوالم جواب بده
+:آره ولی با خواست خودم
ت:عوضی..ات فک نکن نمیدونم کوک مافیاس،منم خودم مافیام درسته نسبت به بقیه مافیا ها قوی نیستم ولی یه جاهایی از باندم از قوی ترین باند کره هم قوی تره، اگه ی بار دیگه کوکو بامن رو دررو کنی میکشمش.... پس تا ۲ هفته دیگه برگرد پیشم وگرنه هم تورو میدزدم و هم کوک و عزیزانتو رو میکشم قسم میخورم
+:ت.تهیونگ ب.برو ل.لطفا(بغض)
ویوادمین:
تهیونگ رفتو کوک وقتی دید ات نمیاد رفت دنبالش
_:ات چیشده چرا دیر اومدی؟
+:چیزی نیس بریم
۶ روزبعد
ویوکوک:
صب بیدار شدم و رفتم حموم اومدم بیرون برم پیش ات فردا عروسی منو ات بود از هیجان داشتم میمردم رفتم پیش ات دیدم رنگش پریده و خشکش زده
_:ا.ات خ.خوبی؟
+:ک.ک.ک.کوک ب.بب.ا.ابام
_:چیشده؟ات ببین الان حالت خوب نیس بیا بشین من برم برات ی لیوان اب خنک بیارم
+:ک.کوک ن.ن.نرو ب.ب.بر.ریم پ.پیش ب.ب.بابام(بغض)
_:چیشده؟
+:ب.بابام س.س.سکته ق.ق.ل.لبی ک.کرده(بغض صگی)
_:وای نه بیا بریم
(۲۰ مین بعد...بیمارستنان)
+:م.م.ما.مان ب.بابا ک.کجاس؟
م.ا:اتاق عمل(گریه)
×:همش بخاطر اون عوضیه که بابام اتاق عمله انتقام بابامو ازش میگیرم
+:چ.چی میگین م.م.مگه بابام بخاطر س.سکته قلبی اتاق عمل نیست؟
ویوکوک:
ات انقد گریه کردکه بهش گفتم بریم به دست و صورتش آب بزنه که موقعه رفتن یهو سرش گیج رفت و بیهوش شد سریع بغلش کردم و بردم پیش دکتر بعد کلی ازمایش گفتن ات حاملس خیلی خوشحال شدم رفتم پیشش ببینم به هوش اومده یا نه
_:ات بهوش اومدی(ذوق)
+:اوهوم..پ.پدرم کوک پ.پ.درم باید ب.برم پیشش
_:وایسا ات الان حالت خوب نیس تازه ی خبر خوب برات دارم
+:چ.چی؟
_:ات....ات تو حامله ای
+:چی*شوکه*
_:بهترین خبر عمرم بود
+:ولی کوک تو این همه فشار من از این بچه چطور محافظت کنم؟
_:من پیشتم باهم ازپسش برمیایم
+:کوک لطفا من نمیتونم
_:میخوای منو از ارزوی پدر شدنم دور کنی؟
+:کوک ببین ما حتا هنوز ازدواجم نکردیم هنوز معلوم نیس چه اتفاقی واسه پدرم میوفته
_:ولی ا...
+:کوک لطفا تمومش کن من این بچه رو باید سقط کنم
_:باشه من میرم پیش پدرت..
ناراحت از پیش ات رفتم نمیدونم چرا اینو گفت از درون داغون شدم
منتظر پارت بعد باشین
چون اصلی ترین پارت فیکه و همه چی عوض میشه
.
.
.
.
.
.
.
.
+:تهیونگ برو ازاینجا
ت:بهت دست زد؟
+:به تو...
ت:به سوالم جواب بده
+:آره ولی با خواست خودم
ت:عوضی..ات فک نکن نمیدونم کوک مافیاس،منم خودم مافیام درسته نسبت به بقیه مافیا ها قوی نیستم ولی یه جاهایی از باندم از قوی ترین باند کره هم قوی تره، اگه ی بار دیگه کوکو بامن رو دررو کنی میکشمش.... پس تا ۲ هفته دیگه برگرد پیشم وگرنه هم تورو میدزدم و هم کوک و عزیزانتو رو میکشم قسم میخورم
+:ت.تهیونگ ب.برو ل.لطفا(بغض)
ویوادمین:
تهیونگ رفتو کوک وقتی دید ات نمیاد رفت دنبالش
_:ات چیشده چرا دیر اومدی؟
+:چیزی نیس بریم
۶ روزبعد
ویوکوک:
صب بیدار شدم و رفتم حموم اومدم بیرون برم پیش ات فردا عروسی منو ات بود از هیجان داشتم میمردم رفتم پیش ات دیدم رنگش پریده و خشکش زده
_:ا.ات خ.خوبی؟
+:ک.ک.ک.کوک ب.بب.ا.ابام
_:چیشده؟ات ببین الان حالت خوب نیس بیا بشین من برم برات ی لیوان اب خنک بیارم
+:ک.کوک ن.ن.نرو ب.ب.بر.ریم پ.پیش ب.ب.بابام(بغض)
_:چیشده؟
+:ب.بابام س.س.سکته ق.ق.ل.لبی ک.کرده(بغض صگی)
_:وای نه بیا بریم
(۲۰ مین بعد...بیمارستنان)
+:م.م.ما.مان ب.بابا ک.کجاس؟
م.ا:اتاق عمل(گریه)
×:همش بخاطر اون عوضیه که بابام اتاق عمله انتقام بابامو ازش میگیرم
+:چ.چی میگین م.م.مگه بابام بخاطر س.سکته قلبی اتاق عمل نیست؟
ویوکوک:
ات انقد گریه کردکه بهش گفتم بریم به دست و صورتش آب بزنه که موقعه رفتن یهو سرش گیج رفت و بیهوش شد سریع بغلش کردم و بردم پیش دکتر بعد کلی ازمایش گفتن ات حاملس خیلی خوشحال شدم رفتم پیشش ببینم به هوش اومده یا نه
_:ات بهوش اومدی(ذوق)
+:اوهوم..پ.پدرم کوک پ.پ.درم باید ب.برم پیشش
_:وایسا ات الان حالت خوب نیس تازه ی خبر خوب برات دارم
+:چ.چی؟
_:ات....ات تو حامله ای
+:چی*شوکه*
_:بهترین خبر عمرم بود
+:ولی کوک تو این همه فشار من از این بچه چطور محافظت کنم؟
_:من پیشتم باهم ازپسش برمیایم
+:کوک لطفا من نمیتونم
_:میخوای منو از ارزوی پدر شدنم دور کنی؟
+:کوک ببین ما حتا هنوز ازدواجم نکردیم هنوز معلوم نیس چه اتفاقی واسه پدرم میوفته
_:ولی ا...
+:کوک لطفا تمومش کن من این بچه رو باید سقط کنم
_:باشه من میرم پیش پدرت..
ناراحت از پیش ات رفتم نمیدونم چرا اینو گفت از درون داغون شدم
منتظر پارت بعد باشین
چون اصلی ترین پارت فیکه و همه چی عوض میشه
.
.
.
.
.
.
۶.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.