مافیای خشن
اون جیسو بود اونجا اون چرا ول نکرد اخه
جیسو مند دید اومد سمت میله ها داشت گریه میکرد اعصابم خوردشد با خودم گفتم جونکوک بیاد اونجا حتما میرنم به کل هیکلش مرتیکه ی چلغوز
رفتم سمت جیسو بهش گفتم گریه نکن
جیسو. ات خفه شو اینا همش بخاطر توعه اگه تو نمیومدی خونه ی من منم الان اینجا نبودم
ات. جیسو اروم باش من اصلا قصد نداشتم همچین اتفاقس بیفته
جیسو داد زد گفت خفشو
در سیاه چال باز شد جونکوک اومد
جونکوک. چخبره همجارو گذاشتین رو سرتون
ات. جونکوک بزار جیسو بره خواهش میکنم
جونکوک. فعلا زوده باید مجازات شه
ات. حالم ازت بهم مبخوره
جونکوک. چی
ات. هیمینی که شندی
جونکوک. ات راستی مجازات توعم اینه که خدمتکار عمارتم میشی
ات. واقعا برات متاسفم جونکوک
اومدن منو از اینجا در اوردن و بهم لباس دادن لباس خدمتکاری پوشیدم واجوما اومد سمتم گفت ات دخترم بیا قانون های اینجارو بهت بگم
هه قوانین!
اجوما. دخترم اینجا باید به جونکوک ارباب بگی
نباید با پسرا حرف بزنی
نباید بری بیرون
نباید روی حرف ارباب حرف بزنی...
جیسو مند دید اومد سمت میله ها داشت گریه میکرد اعصابم خوردشد با خودم گفتم جونکوک بیاد اونجا حتما میرنم به کل هیکلش مرتیکه ی چلغوز
رفتم سمت جیسو بهش گفتم گریه نکن
جیسو. ات خفه شو اینا همش بخاطر توعه اگه تو نمیومدی خونه ی من منم الان اینجا نبودم
ات. جیسو اروم باش من اصلا قصد نداشتم همچین اتفاقس بیفته
جیسو داد زد گفت خفشو
در سیاه چال باز شد جونکوک اومد
جونکوک. چخبره همجارو گذاشتین رو سرتون
ات. جونکوک بزار جیسو بره خواهش میکنم
جونکوک. فعلا زوده باید مجازات شه
ات. حالم ازت بهم مبخوره
جونکوک. چی
ات. هیمینی که شندی
جونکوک. ات راستی مجازات توعم اینه که خدمتکار عمارتم میشی
ات. واقعا برات متاسفم جونکوک
اومدن منو از اینجا در اوردن و بهم لباس دادن لباس خدمتکاری پوشیدم واجوما اومد سمتم گفت ات دخترم بیا قانون های اینجارو بهت بگم
هه قوانین!
اجوما. دخترم اینجا باید به جونکوک ارباب بگی
نباید با پسرا حرف بزنی
نباید بری بیرون
نباید روی حرف ارباب حرف بزنی...
۲.۸k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.