فیک جیمین مافیا من
پارت:1
علامت ها
جیمین+|ات-|برادر ات*|
ویو ات
¶چرا کارتو درست انجام نمیدی با این سنت من اینجا قبولت کردم پس کارتو درست انجام بده وگرنه اخراجت میکنم
ات در تمام مدت سرش خم بود و داشت حرف های صاحب کارش رو تایید میکرد حرفی نداشت بعد از رفتنش خم شد و شروع به جمع کردن شیشه های خورد شده روی زمین
-من تازه این کار رو پیدا کردم
افتادن لیوان و شکستنش کار من نبود
خب سلام من ات هستم 18سالمه و با مادرم و برادرم زندگی میکنیم یک سال پیش وقتی پدرم فهمید که برادرم قمار کرده و خونه ما رو باخته سکته کرد و فوت کرد از اون روز ب بعد بخاطر قمار برادرم و از دست دادنه همه چیز من مجبور شدم کار کنم تازه توی ی بار مشغول کار شدم.
ی مافیا ی بزرگ مشتری همیشگی این باره هربار ک میاد ینفر باهاش هست و این بار چون داشت به من نگاه میکرد اون دختری که همراهش بود زد ب من و لیوان از دستم افتاد شکست
داشتم اخرین تیکه های شیشه رو جمع میکردم و نگاه سنگینی رو روی خودم احساس میکرد معلوم بود داشت نگام میکرد که یهو شیشه رفت توی دستم
-اخ
عمیق بریده بود دستمو
یهو یکی اومد و گفت:
+چیشده
-چیزی نشده
و رفتم توی دستشویی و دستمو شستم و اومدم چسب زخم زدم روش
اندک زیادی بعد🤌🏼🥸
ساعت1 کار توی بار تمام شد و اومدم خونه فقط سریع خودمو رسوندم ب اتاقم و خوابیدم
.....ادامه داره
#فیک #جیمین #ارمی
علامت ها
جیمین+|ات-|برادر ات*|
ویو ات
¶چرا کارتو درست انجام نمیدی با این سنت من اینجا قبولت کردم پس کارتو درست انجام بده وگرنه اخراجت میکنم
ات در تمام مدت سرش خم بود و داشت حرف های صاحب کارش رو تایید میکرد حرفی نداشت بعد از رفتنش خم شد و شروع به جمع کردن شیشه های خورد شده روی زمین
-من تازه این کار رو پیدا کردم
افتادن لیوان و شکستنش کار من نبود
خب سلام من ات هستم 18سالمه و با مادرم و برادرم زندگی میکنیم یک سال پیش وقتی پدرم فهمید که برادرم قمار کرده و خونه ما رو باخته سکته کرد و فوت کرد از اون روز ب بعد بخاطر قمار برادرم و از دست دادنه همه چیز من مجبور شدم کار کنم تازه توی ی بار مشغول کار شدم.
ی مافیا ی بزرگ مشتری همیشگی این باره هربار ک میاد ینفر باهاش هست و این بار چون داشت به من نگاه میکرد اون دختری که همراهش بود زد ب من و لیوان از دستم افتاد شکست
داشتم اخرین تیکه های شیشه رو جمع میکردم و نگاه سنگینی رو روی خودم احساس میکرد معلوم بود داشت نگام میکرد که یهو شیشه رفت توی دستم
-اخ
عمیق بریده بود دستمو
یهو یکی اومد و گفت:
+چیشده
-چیزی نشده
و رفتم توی دستشویی و دستمو شستم و اومدم چسب زخم زدم روش
اندک زیادی بعد🤌🏼🥸
ساعت1 کار توی بار تمام شد و اومدم خونه فقط سریع خودمو رسوندم ب اتاقم و خوابیدم
.....ادامه داره
#فیک #جیمین #ارمی
۵۱.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.