ددی مافیای من
ددی مافیای من { پارت ۳}
یکدفعه....
سیاهی مطلق ...
کوک ویو :
نزدیک سه روز بود کلا اون دختره رو یادم رفته بود توی اتاق کارم نشسته بودم که یکدفعه یاد اون افتادم . سریع دویدم سمت اتاق که با بدن بی جون اون مواجه شدم رنگ زدم به رفیق عزیزم جین . اومد و حالش رو خوب کرد .
جین : باید بیشتر هواش رو داشته باشی .
کوک : چرا اونوقت ؟
جین : این دختر بدن ضعیفی داره
کوک : اوفففف اصلا به عنم .
جین : هرجور خودت راحتی آقای کوک فعلا
جین رفت .....
کوک با خودش : چرا جین امروز اینطوری بود ؟ معلوم نی این باز فازش چیه 😐
رفتم نشستم رو تخت داشتم ماست و چیپسم رو میخوردم که متوجه صدای پاهای یه نفر شدم .
کوک : اوممم باز تویی ( بعد یه چیپس خورد )
ا/ت : سلام ارباب ..
کوک : علیک
ا/ت : با اجازه برم آشپزخونه ؟
کوک : بفرما ( با پوزخند )
ا/ت رفت .
کوک با خودش : معلومه خیلی روش تاثیر گذاشته که اینقدر با ادب شده خخخخخ ... 😂
تو همین خیال ها بودم و ماست و چیپس میزدم در بدن که حوصلم سر رفت گفتم برم سر به سر این ا/ت بزارم ببینم چی میشه .
رفت داخل آشپزخونه .
کوک داره آب برمی داره ....
کوک : اومممم عجب آب میوه ی خوش مزه ای
ا/ت : اون آب نیست ؟
کوک : عجب ویسکی خوبیه
ا/ت : چه اعتماد به سقفی ....
کوک : تو دوباره پرو شدی ؟
ا/ت : چیره ببخشید
کوک : به بزرگی خودم میبخشم
ا/ت : 😐🗿
همینطور داشتم کرم میریختم که یکدفعه ...
یکدفعه....
سیاهی مطلق ...
کوک ویو :
نزدیک سه روز بود کلا اون دختره رو یادم رفته بود توی اتاق کارم نشسته بودم که یکدفعه یاد اون افتادم . سریع دویدم سمت اتاق که با بدن بی جون اون مواجه شدم رنگ زدم به رفیق عزیزم جین . اومد و حالش رو خوب کرد .
جین : باید بیشتر هواش رو داشته باشی .
کوک : چرا اونوقت ؟
جین : این دختر بدن ضعیفی داره
کوک : اوفففف اصلا به عنم .
جین : هرجور خودت راحتی آقای کوک فعلا
جین رفت .....
کوک با خودش : چرا جین امروز اینطوری بود ؟ معلوم نی این باز فازش چیه 😐
رفتم نشستم رو تخت داشتم ماست و چیپسم رو میخوردم که متوجه صدای پاهای یه نفر شدم .
کوک : اوممم باز تویی ( بعد یه چیپس خورد )
ا/ت : سلام ارباب ..
کوک : علیک
ا/ت : با اجازه برم آشپزخونه ؟
کوک : بفرما ( با پوزخند )
ا/ت رفت .
کوک با خودش : معلومه خیلی روش تاثیر گذاشته که اینقدر با ادب شده خخخخخ ... 😂
تو همین خیال ها بودم و ماست و چیپس میزدم در بدن که حوصلم سر رفت گفتم برم سر به سر این ا/ت بزارم ببینم چی میشه .
رفت داخل آشپزخونه .
کوک داره آب برمی داره ....
کوک : اومممم عجب آب میوه ی خوش مزه ای
ا/ت : اون آب نیست ؟
کوک : عجب ویسکی خوبیه
ا/ت : چه اعتماد به سقفی ....
کوک : تو دوباره پرو شدی ؟
ا/ت : چیره ببخشید
کوک : به بزرگی خودم میبخشم
ا/ت : 😐🗿
همینطور داشتم کرم میریختم که یکدفعه ...
۱۲.۰k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.