وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p⁵
بوسه ایی روی دست ا.ت زد و ادامه داد: خیلی خب خانم... فعلا برو سر کلاست، شب میبینمت ، بایی
ا.ت کوله قرمز رنگش رو روی شونه اش انداخت و به سمت کلاس رفت.....
تهیونگ دستی به پشت گردنش کشید و لبش رو گذید: هووووف، نمیدونم چرا انقد استرس دارم اههههه
تهیونگ به ماگ ا.ت که گوشه صندلی بود نگاه کرد و داخل کوله اش گذاشت....
تهیونگ با لبخند به چند دقیقه پیش فکر کرد و به سمت موتور مشکی خاکستری رنگ و بزرگش رفت ، بهش تکیه کرد و با عشق به گیره سری که از موهای ا.ت افتاده بود نگاه کرد..........
بعد از چندین ساعت خسته کننده، کلاس های عجیب و غریب ا.ت تموم شد وبا خستگی و خمیازه از کلاس خارج شد و به سمت حیاط رفت
ا.ت از شدت خستگی چشماش رو بسته بود و فقط راه میرفت که صدای موتور وادارش کرد که چشماش رو باز کنه
ا.ت بعد از باز کردن چشماش با تهیونگی مواجه شده بود که دستمال سر سفید و قرمزی به سرش بسته بود و موهای مشکی و حالت دارش روی پیشونیش ریخته بود
ا.ت چند تار مویی که جولی چشم تهونگ بود رو کنار زد و با حالت سوالی پرسید: تهیونگی؟ اتفاقی افتاده؟
تهیونگ دستش رو روی گونه ا.ت کشید و جواب داد: توت فرنگی کوچولوم، فعلا سوار شو تا بهت بگم
ا.ت دستش رو روی شونه تهیونگ گذاشت و با سختی سوار شد: تهیونگییی..... موتورت.... خیلی..... بلنده.....
ا.ت کوله قرمز رنگش رو روی شونه اش انداخت و به سمت کلاس رفت.....
تهیونگ دستی به پشت گردنش کشید و لبش رو گذید: هووووف، نمیدونم چرا انقد استرس دارم اههههه
تهیونگ به ماگ ا.ت که گوشه صندلی بود نگاه کرد و داخل کوله اش گذاشت....
تهیونگ با لبخند به چند دقیقه پیش فکر کرد و به سمت موتور مشکی خاکستری رنگ و بزرگش رفت ، بهش تکیه کرد و با عشق به گیره سری که از موهای ا.ت افتاده بود نگاه کرد..........
بعد از چندین ساعت خسته کننده، کلاس های عجیب و غریب ا.ت تموم شد وبا خستگی و خمیازه از کلاس خارج شد و به سمت حیاط رفت
ا.ت از شدت خستگی چشماش رو بسته بود و فقط راه میرفت که صدای موتور وادارش کرد که چشماش رو باز کنه
ا.ت بعد از باز کردن چشماش با تهیونگی مواجه شده بود که دستمال سر سفید و قرمزی به سرش بسته بود و موهای مشکی و حالت دارش روی پیشونیش ریخته بود
ا.ت چند تار مویی که جولی چشم تهونگ بود رو کنار زد و با حالت سوالی پرسید: تهیونگی؟ اتفاقی افتاده؟
تهیونگ دستش رو روی گونه ا.ت کشید و جواب داد: توت فرنگی کوچولوم، فعلا سوار شو تا بهت بگم
ا.ت دستش رو روی شونه تهیونگ گذاشت و با سختی سوار شد: تهیونگییی..... موتورت.... خیلی..... بلنده.....
۱۳.۷k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.