تک پارتی تهیونگــ★𝖙𝖆𝖍𝖊𝖞𝖓𝖌
تک پارتی تهیونگــ★𝖙𝖆𝖍𝖊𝖞𝖓𝖌
『مــتـولـد|شــده|در|بــاران』
.
وارد آسانسور شد و روی طبقه ی چهاردهم کلیک کرد.
تا طبقه ی چهاردهم یکم طول می کشید تا برسه موبایلش رو در آورد و روشن کرد و بعد از چند ثانیه به طبقه چهاردهم رسید.
کلیدش رو در آورد و در خونه رو باز کرد ژاکت چرمش رو در آورد و روی چوب لباسی آویزون کرد.
در حال تایپ کردن متنی بود...
پیام آنلاین:
_هی امیدوارم تولد خوبی رو داشته باشی دختر خوبم!
پیامش سین زده شد اما کسی جواب نداد
_میدونی که چقدر دل تنگتم یعنی حتی قادر نیستی یک پیام کوچولو بدی لاو؟!
به مدت طولانی منتظر جواب بود
_هدیه خاصی برات گرفتم هانی امیدوارم ازش خوشت بیاد ، باز هم تولدت مبارک فرشته .
گوشیش رو خاموش کرد و از خونه به بیرون رفت هوا بارونی شده بود و موهای ابریشمیش خیس آب شده بود به همون پارک همیشگی رفت جایی که توش با عشق به دختری برای بار اول نگاه کرد.
روی یه تابی که واسه بچه ها بود دختری با موهای بلند و مشکی نشسته بود میدونست که اون هم اینجاست به طرفش قدمی برداشت و جبعه رو روی پاهاش گذاشت و انگشت شستش رو روی پای برهنش کشید.
_منو میبخشی عسلم؟!میدونی که بدون تو نمیتونم زندگی کنم جوجه میخوام این تولدت بهتر از هر تولد دیگه ای باشه پس بازش کن
..
دختر نه حرکتی کرد نه حرفی زد اما دستش رو آروم روی جبعه کشید و بازش کرد ، گردنبد طلا ای توی جبعه بود که پایینش اسم دختر هک شده بود.
_اسم تو دقیقا توی قلب من هک شده ، به کیم اجازه میدی یک بار دیگه تورو مال خودش کنه لیدی؟!
دختر پاهاش رو برد عقب و از روی تاب بلند شد و افتاد توی بغلش
_سوگند میخورم تا آخرین روز عمرم کنارتم کوچولوی دوست داشتنی!
.
.
.
اینم تک پارتی شاد برای شما✨️
🪼ⓕⓐⓛⓛⓞⓦⓜⓔ🪼
『مــتـولـد|شــده|در|بــاران』
.
وارد آسانسور شد و روی طبقه ی چهاردهم کلیک کرد.
تا طبقه ی چهاردهم یکم طول می کشید تا برسه موبایلش رو در آورد و روشن کرد و بعد از چند ثانیه به طبقه چهاردهم رسید.
کلیدش رو در آورد و در خونه رو باز کرد ژاکت چرمش رو در آورد و روی چوب لباسی آویزون کرد.
در حال تایپ کردن متنی بود...
پیام آنلاین:
_هی امیدوارم تولد خوبی رو داشته باشی دختر خوبم!
پیامش سین زده شد اما کسی جواب نداد
_میدونی که چقدر دل تنگتم یعنی حتی قادر نیستی یک پیام کوچولو بدی لاو؟!
به مدت طولانی منتظر جواب بود
_هدیه خاصی برات گرفتم هانی امیدوارم ازش خوشت بیاد ، باز هم تولدت مبارک فرشته .
گوشیش رو خاموش کرد و از خونه به بیرون رفت هوا بارونی شده بود و موهای ابریشمیش خیس آب شده بود به همون پارک همیشگی رفت جایی که توش با عشق به دختری برای بار اول نگاه کرد.
روی یه تابی که واسه بچه ها بود دختری با موهای بلند و مشکی نشسته بود میدونست که اون هم اینجاست به طرفش قدمی برداشت و جبعه رو روی پاهاش گذاشت و انگشت شستش رو روی پای برهنش کشید.
_منو میبخشی عسلم؟!میدونی که بدون تو نمیتونم زندگی کنم جوجه میخوام این تولدت بهتر از هر تولد دیگه ای باشه پس بازش کن
..
دختر نه حرکتی کرد نه حرفی زد اما دستش رو آروم روی جبعه کشید و بازش کرد ، گردنبد طلا ای توی جبعه بود که پایینش اسم دختر هک شده بود.
_اسم تو دقیقا توی قلب من هک شده ، به کیم اجازه میدی یک بار دیگه تورو مال خودش کنه لیدی؟!
دختر پاهاش رو برد عقب و از روی تاب بلند شد و افتاد توی بغلش
_سوگند میخورم تا آخرین روز عمرم کنارتم کوچولوی دوست داشتنی!
.
.
.
اینم تک پارتی شاد برای شما✨️
🪼ⓕⓐⓛⓛⓞⓦⓜⓔ🪼
۱.۷k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.