فیک: عـ شـ ق نـ ا تـ مـ ام/ UNFINISHED love
فیک: عـشـق نـا تـمـام/ UNFINISHED love
پـارت [8]
یونا:اه اه..عطرت چقد بدبوعه حالم داره بهم میخوره
+زدم واسه دفع حشرات و و آدمهای موذی
یونا:هوی مراقب حرف زدنت باش وگرنه...
+وگرنه؟
کوک تو دلش:یونا بهتره فرار کنی تا نمیری
یونا دستشو بلند کرد و قصد داشت به سوجین سیلی بزنه ولی اون دستشو گرفت و تا تونست فشار داد
یونا:عاا.عااا...ااا*همه داشتن نگا میکردن
بعد چند لحظه محکم هلش داد لیا و بورا که دوستای یونا بودن بهش حمله کردن ولی اون هیچ کدوم از اعضای صورتش تکون نمیخورد و قیافه کاملا مودی داشت با پاش یه لگد به شکم بورا زد و موهای لیا رو گرفت تو دستش و اونقد کوبید رو میز تا پیشونیش نیاز به بخیه زدن شد*کوک دست پرورده توعه😔👍🏿*
کوک تو دلش:اوه این دختر منه*احساس افتخار*
یونا از پشت صندلی رو محکم بهش زد سوجین یه چند لحظه ای صبر کرد و از رو میزش خودکار رو برداشت و آروم آروم داشت میرف جلو دست یونا رو گرف تو دستش و خودکار رو محکم تو فرو کرد*یکم خشن بود😔👍🏿*
که یهو مدیرشون اومد و نزاشت به کارشون ادامه بدن*دادا یکمم دیر میکردی مشکلی نبوداا🗿💔
مدیر:میدونی این چندمین باره؟
+عاااممم نمیدونم چندمین باره که داره ازم کتک میخوره ولی خب میدونی مشکلش چیه ؟
مدیر:مثلا مدیرتم نباید رسمی حرف بزنی؟
+هیچ وقت آدم نمیشه هر دفعه به کاراش ادامه میده
مدیر:سوجین تو هیچ وقت آدم نمیشی
+میدونم
مدیر:به یه مدرسه دیگه انتقالت میدیم چون من نمیتونم بزارم همچین دختری تو این مدرسه درس بخونه
+بیشتر توضیح بده که چجور دختری؟*نگاهای ترسناک*
مدیر:...*چیزی برای گفتن نداشت*
.
.
.
سوجون:باید چیکار کنم تا دیگه از این گوه ها نخوری؟؟؟
+اومممم نمدونم
سوجون:اگه تو مدرسه جدیدت همچین کاری بکنی...*ایندفعه کوک نمیزاره حرفشو ادامه بده*
_یاا سوجون ولی تو اونجا نبودی ببینی چقد خفن بود
سوجون:نمیدونم از دست شما دوتا چیکار کنم
_جوری داشت دختره رو میزد اصن داشتم کیف میکردم
از این به بعد روزی دو پارت نمیزارم چون فک نکنم برا پارت بعد ذوق کنین🗿👍🏿
پـارت [8]
یونا:اه اه..عطرت چقد بدبوعه حالم داره بهم میخوره
+زدم واسه دفع حشرات و و آدمهای موذی
یونا:هوی مراقب حرف زدنت باش وگرنه...
+وگرنه؟
کوک تو دلش:یونا بهتره فرار کنی تا نمیری
یونا دستشو بلند کرد و قصد داشت به سوجین سیلی بزنه ولی اون دستشو گرفت و تا تونست فشار داد
یونا:عاا.عااا...ااا*همه داشتن نگا میکردن
بعد چند لحظه محکم هلش داد لیا و بورا که دوستای یونا بودن بهش حمله کردن ولی اون هیچ کدوم از اعضای صورتش تکون نمیخورد و قیافه کاملا مودی داشت با پاش یه لگد به شکم بورا زد و موهای لیا رو گرفت تو دستش و اونقد کوبید رو میز تا پیشونیش نیاز به بخیه زدن شد*کوک دست پرورده توعه😔👍🏿*
کوک تو دلش:اوه این دختر منه*احساس افتخار*
یونا از پشت صندلی رو محکم بهش زد سوجین یه چند لحظه ای صبر کرد و از رو میزش خودکار رو برداشت و آروم آروم داشت میرف جلو دست یونا رو گرف تو دستش و خودکار رو محکم تو فرو کرد*یکم خشن بود😔👍🏿*
که یهو مدیرشون اومد و نزاشت به کارشون ادامه بدن*دادا یکمم دیر میکردی مشکلی نبوداا🗿💔
مدیر:میدونی این چندمین باره؟
+عاااممم نمیدونم چندمین باره که داره ازم کتک میخوره ولی خب میدونی مشکلش چیه ؟
مدیر:مثلا مدیرتم نباید رسمی حرف بزنی؟
+هیچ وقت آدم نمیشه هر دفعه به کاراش ادامه میده
مدیر:سوجین تو هیچ وقت آدم نمیشی
+میدونم
مدیر:به یه مدرسه دیگه انتقالت میدیم چون من نمیتونم بزارم همچین دختری تو این مدرسه درس بخونه
+بیشتر توضیح بده که چجور دختری؟*نگاهای ترسناک*
مدیر:...*چیزی برای گفتن نداشت*
.
.
.
سوجون:باید چیکار کنم تا دیگه از این گوه ها نخوری؟؟؟
+اومممم نمدونم
سوجون:اگه تو مدرسه جدیدت همچین کاری بکنی...*ایندفعه کوک نمیزاره حرفشو ادامه بده*
_یاا سوجون ولی تو اونجا نبودی ببینی چقد خفن بود
سوجون:نمیدونم از دست شما دوتا چیکار کنم
_جوری داشت دختره رو میزد اصن داشتم کیف میکردم
از این به بعد روزی دو پارت نمیزارم چون فک نکنم برا پارت بعد ذوق کنین🗿👍🏿
۱۱.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.