فیک
فیک
اجوما :خوب دخترم وقتی کوک بچه ۱۲ساله بود مادر پدرش جلوی چشمش میمیرن
زمان برش به گذشته
کوک: مامان جیسو کجاست (بچه ها اون جیسو نیست)
(علامت مامان ک)
مامان: ک فکر کنم جای همیشگی پیش گل هاست
کوک: ممنون مامان
رفتم پیش جیسو
کوک :بخخخ (مثلا ترسونو)
جیسو: اوییی کوککک میکشمت وایستا
و جیسو افتاد دنبال ات و خسته شده بودن که جیسو گفت
جیسو: ب.سه اوف خوب دیگه بیا نمیزنمت
کوک: درو.غ می.زنی داره نفس نفس میزنه
جیسو: دروغ نمیزنم بیا
کوک: یعنی مطمعن بشم
جیسو: اره
کوک رفت پیش جیسو که جیسو یکی زد به کوک
کوک: اخخ تو مگه نگفتی نمیزنی
جیسو :تو منو می ترسونی من نمیتونم بزنمت
کوک: نه
جیسو: باشه پس من میرم
کوک :یااا چقدر زود قهر میکنی وایستا
جیسو :نمیخوام
کوک: ببخشید دلت میاد ازم ناراحت باشی
جیسو :اوف باشه
کوک :بیا یه بازی کنیم
جیسو: چه بازی
کوک: هرکی تو استخر بیشتر نفس داشت اون میبره اگه من بردم باید بوسم کنی قبوله
جیسو: اره ولی من اگه بردم یکی میزنم تو گوشت
کوک؛ تو چه علاقه به زدن من داری
جیسو :چیه خوب پس دوست نداری بوسم کنی
کوک :باشه بابا بریم
کوک جیسو رفتن تو استخر بعد رفتن مسابقه دادن و کوک برنده شد
کوک :خوب خوب حالا بوسمو بده
جیسو: باشه
داشتم :می بوسیدم که دیدیم صدای شلیک اومد
جیسو: واا چیشد ص.دا.ی تیر بود
کوک: برو جای گلا من میام
جیسو: ولی( گریه )
کوک: گفتم بروو
جیسو :باشه
ویو کوک
رفتم پیش مامان بابام که دیدم مامان بابام زمین افتادن
کوک :مامان بابا( با داد)
اجوما :خوب دخترم وقتی کوک بچه ۱۲ساله بود مادر پدرش جلوی چشمش میمیرن
زمان برش به گذشته
کوک: مامان جیسو کجاست (بچه ها اون جیسو نیست)
(علامت مامان ک)
مامان: ک فکر کنم جای همیشگی پیش گل هاست
کوک: ممنون مامان
رفتم پیش جیسو
کوک :بخخخ (مثلا ترسونو)
جیسو: اوییی کوککک میکشمت وایستا
و جیسو افتاد دنبال ات و خسته شده بودن که جیسو گفت
جیسو: ب.سه اوف خوب دیگه بیا نمیزنمت
کوک: درو.غ می.زنی داره نفس نفس میزنه
جیسو: دروغ نمیزنم بیا
کوک: یعنی مطمعن بشم
جیسو: اره
کوک رفت پیش جیسو که جیسو یکی زد به کوک
کوک: اخخ تو مگه نگفتی نمیزنی
جیسو :تو منو می ترسونی من نمیتونم بزنمت
کوک: نه
جیسو: باشه پس من میرم
کوک :یااا چقدر زود قهر میکنی وایستا
جیسو :نمیخوام
کوک: ببخشید دلت میاد ازم ناراحت باشی
جیسو :اوف باشه
کوک :بیا یه بازی کنیم
جیسو: چه بازی
کوک: هرکی تو استخر بیشتر نفس داشت اون میبره اگه من بردم باید بوسم کنی قبوله
جیسو: اره ولی من اگه بردم یکی میزنم تو گوشت
کوک؛ تو چه علاقه به زدن من داری
جیسو :چیه خوب پس دوست نداری بوسم کنی
کوک :باشه بابا بریم
کوک جیسو رفتن تو استخر بعد رفتن مسابقه دادن و کوک برنده شد
کوک :خوب خوب حالا بوسمو بده
جیسو: باشه
داشتم :می بوسیدم که دیدیم صدای شلیک اومد
جیسو: واا چیشد ص.دا.ی تیر بود
کوک: برو جای گلا من میام
جیسو: ولی( گریه )
کوک: گفتم بروو
جیسو :باشه
ویو کوک
رفتم پیش مامان بابام که دیدم مامان بابام زمین افتادن
کوک :مامان بابا( با داد)
۵.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.