تک پارتی ، وقتی مافیاست و تو ....
تو با لینو مدت ها بود که باهم قرار میزاشتین بعد از ماه ها فهمیدی که لینو مافیاست اما لینو اینو نمیدونست
*فلش بک*
شما به یک مهمونی دعوت شده بودید دوست لینو دعوتتون کرده بود ...لباست کوتاه بود تا بالای زانو اات بود ...و توی دید همه بود.. یک پسر خیلی بهت نگاه میکرد تو معذب شده بودی و لینو متوجه شد تو هم فهمیدی که لینو متوجه ی اون پسره شده رفتی کنارش و گفتی
+لینو لطفا اعصبانی نشو من می رم پالتوم که تو ماشینه بپوشم خب ؟ کاری بهش نداشته باش لطفان بخاطر من..
_باشه فقط مواظب خودت باش ...
+باشه
رفتی که پالتت رو بپوشی حس کردی کسی دنبالت وقتی به پشتت نگاه خبر از کسی نبود .. وبه راه رفتن ادامه دادی .. به ماشین رسیدی دستس به دور کمرت حلقه شد فکر کردی لینو باشه اما از صداش فهمیدی که لینو نیست هینی کشیدی که گفت:
÷خانوم کوچولو از من میترسی ؟
+برو گمشو اونور ...
÷اوه.. میبینم که زبونت درازه
میخواست به بدنت دست بزنه که با مشتی که به صورتش خورد افتاد فهمیدی که لینو بوده :
+لینو .. بس کن.. نزنش
_نزنمش؟هه..ا.ت ندیدیش که میخواست بدنت رو لمس که ادم حرومی مثل این باید بمیره ..
+لینو خواهش میکنم بس کن ...
دستش رو گرفتی و گفتی :
+بیا بریم تا بیشتر از این اتفاق بدتری نیوفتاده ..
لینو از روی اون پسره بلند شد و دستت رو گرفت باهم سوار ماشین شدین تو راه هر دوتون ساکت بودین
تا اینکه با خونه رسیدین و لینو صحبت و باز کرد و گفت :
_برو تو اتاق لباسات رو عوض کن
+باشه..
لینو رفت توی اتاق کارش و تو هم رفتی لباسات رو عوض کنی ... بعد از مدتی رفتی تا برای لینو آب ببری
میخواستی که در اتاقو بزنی که با صدایی مواجه شدی
_برو همون پسره یی که میخواست بدن ا.ت رو لمس کنه رو بکش
÷ادرسش کجاست ؟
_الان برات میفرستم
÷ باشه اما قربان اگه ا.ت بفهمه چی ؟
_چی بفهمه که من مافیام ؟
لیوانی که توی دستت بود افتاد و صدای شکستنش به گوش لینو رسید .. لینو تلفونو قطع کرد و در و باز کرد و با توی وحشت زده رو به رو شد
_ا.ت برات توضیح میدم
+لینو...تو..تو قول داده بودی که هیچ چیز رو از هم دیگه مخفی نکنیم ؟
_ببخشید..
+بنظرت با ببخشید همه چی درست میشه ؟ این همه ادم هایی که به من نگاه میکردن و حتی یون سوک دوست قدیمیم تو کشتیش ؟ بخاطر اینکه پسر بود؟
_ا.ت برات توضیح میدم ..
+نمیخوام .. توضیح بدی .(.بغض )
یون سوک(گریه )
لینو تورو در اغوش گرفت و گفت بیا بریم باهم بخوابیم رفتین تو ی اتاق مشترک خودت و لینو
لینو رفت دستشویی و تو از فرست استفاده کردی موبایلت رو برداشتی و به سمت در خونه حرکت کردی
انقدر که دوییده بوده پاهات خسته شده بودند ... لینو که فهمید تو از دست اون فرار کردی با استفاده از لپ تابش رد موبایل تورو گرفت و توی یکی از کوچه ها پیدات کرد و فکر کردی که دیگه جات امنه اما نه با پارچه ی سفیدی که روی دهنت گذاشته شد هیچی جز تاریکی ندیدی وقتی بیدار شدی خودت رو دیدی که به یک صندلی بسته شده بودی و با لینو روبی رو شدی و لینو رو بهت کرد و گفت:
_میبینم جرات پیدا کردی ؟
+فکر کردی که فرار نمیکنم؟ میدونم که الان دیگه اخر خطه منه چون فهمیدم که تو مافیایی و اینکه میترسی که من تورو لو بدم منو میکشی .. بکش همین الان منو بکش
_ا.ت بس کن من چرا کسی که دوستش دارم رو بکشم دیونه شدی؟
+اره چدن تو مافیایی مافیا ها برای اینکه لو نرن اون افرادی که هویت اونا رو میدونن رو میکشن
_اما من با بقیه اونا فرق دارم
+تو هیچ فرقی با اونا نداری لینو تو مثل اوناییی بی رحم
_من برای مراقبت از تو هر کاری میکنم
+تو به جای اینکه مرافقبم باشی زجرم میدی
_ا.ت ببخش تو رو خدا ببخشن
_ اشتباهاتم رو جبران میکنم
+ ادمی که مرده هیچ وقت بر نمی گرده
_ا.ت ببخش هر کاری میخوای رو برات انجام میدم
+کاری نیس که برام انجام بدی فقط از من دور شو
_ا.ت این چه حرفیه هااا یا خودت چی فکر کردی ؟ من چیزی که میخوام رو به دست میارم من تورو راحت به دست نیووردم که راحت از دستت بدم
طوری داد میزد کا تو وحشت کردی بودی و شروع کردی گریه کردن ..لینو که متوجه ی تو شد فهمید که چه کاری کرده تورو در اغوش گرفت و گفت:
_ببخشید حواسم نبود کنترلم از دست دادم
+...
_ا.ت منو ببخش خب ؟ قول میدم جبران کنم
+باشه میبخشمت
_ مرسییی اگه دختر دیگه ای بود حتما منو رد میکرد
+من چون دوستت دارم رد نمیکنمو اگر دوستت نداشتم ردت میکردم
_مرسیی منم دوستت دارم عشق من
+اما من عاشقتم
_ولی من دیونتم
+خب بسه بابا
_باشه ( خنده)
نظرتون این یکم با بقیه کساییی که نوشته بودن فرق میکنه امیدوارم خوشتون بیاد...💚
*فلش بک*
شما به یک مهمونی دعوت شده بودید دوست لینو دعوتتون کرده بود ...لباست کوتاه بود تا بالای زانو اات بود ...و توی دید همه بود.. یک پسر خیلی بهت نگاه میکرد تو معذب شده بودی و لینو متوجه شد تو هم فهمیدی که لینو متوجه ی اون پسره شده رفتی کنارش و گفتی
+لینو لطفا اعصبانی نشو من می رم پالتوم که تو ماشینه بپوشم خب ؟ کاری بهش نداشته باش لطفان بخاطر من..
_باشه فقط مواظب خودت باش ...
+باشه
رفتی که پالتت رو بپوشی حس کردی کسی دنبالت وقتی به پشتت نگاه خبر از کسی نبود .. وبه راه رفتن ادامه دادی .. به ماشین رسیدی دستس به دور کمرت حلقه شد فکر کردی لینو باشه اما از صداش فهمیدی که لینو نیست هینی کشیدی که گفت:
÷خانوم کوچولو از من میترسی ؟
+برو گمشو اونور ...
÷اوه.. میبینم که زبونت درازه
میخواست به بدنت دست بزنه که با مشتی که به صورتش خورد افتاد فهمیدی که لینو بوده :
+لینو .. بس کن.. نزنش
_نزنمش؟هه..ا.ت ندیدیش که میخواست بدنت رو لمس که ادم حرومی مثل این باید بمیره ..
+لینو خواهش میکنم بس کن ...
دستش رو گرفتی و گفتی :
+بیا بریم تا بیشتر از این اتفاق بدتری نیوفتاده ..
لینو از روی اون پسره بلند شد و دستت رو گرفت باهم سوار ماشین شدین تو راه هر دوتون ساکت بودین
تا اینکه با خونه رسیدین و لینو صحبت و باز کرد و گفت :
_برو تو اتاق لباسات رو عوض کن
+باشه..
لینو رفت توی اتاق کارش و تو هم رفتی لباسات رو عوض کنی ... بعد از مدتی رفتی تا برای لینو آب ببری
میخواستی که در اتاقو بزنی که با صدایی مواجه شدی
_برو همون پسره یی که میخواست بدن ا.ت رو لمس کنه رو بکش
÷ادرسش کجاست ؟
_الان برات میفرستم
÷ باشه اما قربان اگه ا.ت بفهمه چی ؟
_چی بفهمه که من مافیام ؟
لیوانی که توی دستت بود افتاد و صدای شکستنش به گوش لینو رسید .. لینو تلفونو قطع کرد و در و باز کرد و با توی وحشت زده رو به رو شد
_ا.ت برات توضیح میدم
+لینو...تو..تو قول داده بودی که هیچ چیز رو از هم دیگه مخفی نکنیم ؟
_ببخشید..
+بنظرت با ببخشید همه چی درست میشه ؟ این همه ادم هایی که به من نگاه میکردن و حتی یون سوک دوست قدیمیم تو کشتیش ؟ بخاطر اینکه پسر بود؟
_ا.ت برات توضیح میدم ..
+نمیخوام .. توضیح بدی .(.بغض )
یون سوک(گریه )
لینو تورو در اغوش گرفت و گفت بیا بریم باهم بخوابیم رفتین تو ی اتاق مشترک خودت و لینو
لینو رفت دستشویی و تو از فرست استفاده کردی موبایلت رو برداشتی و به سمت در خونه حرکت کردی
انقدر که دوییده بوده پاهات خسته شده بودند ... لینو که فهمید تو از دست اون فرار کردی با استفاده از لپ تابش رد موبایل تورو گرفت و توی یکی از کوچه ها پیدات کرد و فکر کردی که دیگه جات امنه اما نه با پارچه ی سفیدی که روی دهنت گذاشته شد هیچی جز تاریکی ندیدی وقتی بیدار شدی خودت رو دیدی که به یک صندلی بسته شده بودی و با لینو روبی رو شدی و لینو رو بهت کرد و گفت:
_میبینم جرات پیدا کردی ؟
+فکر کردی که فرار نمیکنم؟ میدونم که الان دیگه اخر خطه منه چون فهمیدم که تو مافیایی و اینکه میترسی که من تورو لو بدم منو میکشی .. بکش همین الان منو بکش
_ا.ت بس کن من چرا کسی که دوستش دارم رو بکشم دیونه شدی؟
+اره چدن تو مافیایی مافیا ها برای اینکه لو نرن اون افرادی که هویت اونا رو میدونن رو میکشن
_اما من با بقیه اونا فرق دارم
+تو هیچ فرقی با اونا نداری لینو تو مثل اوناییی بی رحم
_من برای مراقبت از تو هر کاری میکنم
+تو به جای اینکه مرافقبم باشی زجرم میدی
_ا.ت ببخش تو رو خدا ببخشن
_ اشتباهاتم رو جبران میکنم
+ ادمی که مرده هیچ وقت بر نمی گرده
_ا.ت ببخش هر کاری میخوای رو برات انجام میدم
+کاری نیس که برام انجام بدی فقط از من دور شو
_ا.ت این چه حرفیه هااا یا خودت چی فکر کردی ؟ من چیزی که میخوام رو به دست میارم من تورو راحت به دست نیووردم که راحت از دستت بدم
طوری داد میزد کا تو وحشت کردی بودی و شروع کردی گریه کردن ..لینو که متوجه ی تو شد فهمید که چه کاری کرده تورو در اغوش گرفت و گفت:
_ببخشید حواسم نبود کنترلم از دست دادم
+...
_ا.ت منو ببخش خب ؟ قول میدم جبران کنم
+باشه میبخشمت
_ مرسییی اگه دختر دیگه ای بود حتما منو رد میکرد
+من چون دوستت دارم رد نمیکنمو اگر دوستت نداشتم ردت میکردم
_مرسیی منم دوستت دارم عشق من
+اما من عاشقتم
_ولی من دیونتم
+خب بسه بابا
_باشه ( خنده)
نظرتون این یکم با بقیه کساییی که نوشته بودن فرق میکنه امیدوارم خوشتون بیاد...💚
۴۹۹
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.