حال دلم خوب نیست
از تو چه پنهان گلم، حال دلم خوب نیست
غیر غـم و حسرت و، نالـه وآشوب نیست
همسفرم درد وغم، همدم من اشک وآه
لشگر بغض آمده، قدرت سرکوب نیست
حسرت دیـدار تو، جـان مرا شب گرفت
شهر پر از یوسف است، حال که یعقوب نیست
حق منو دل نبود، این همه ویـران شدن
جنس دلم سنگی و،آهن و یا چوب نیست
از چه نمک خورده ام ،رفت نمـکدان شکست ؟
مثل من خسته دل ،آه که مغلوب نیست
تنگ تر از هر قفس، در نظرم این جهان
خانه فراوان ولی، خانه ی محبوب نیست
از تو چه پنهان گلم، خسته تر از خسته ام
سنگ صبـورم ولی، نام من ایوب نیست
غیر غـم و حسرت و، نالـه وآشوب نیست
همسفرم درد وغم، همدم من اشک وآه
لشگر بغض آمده، قدرت سرکوب نیست
حسرت دیـدار تو، جـان مرا شب گرفت
شهر پر از یوسف است، حال که یعقوب نیست
حق منو دل نبود، این همه ویـران شدن
جنس دلم سنگی و،آهن و یا چوب نیست
از چه نمک خورده ام ،رفت نمـکدان شکست ؟
مثل من خسته دل ،آه که مغلوب نیست
تنگ تر از هر قفس، در نظرم این جهان
خانه فراوان ولی، خانه ی محبوب نیست
از تو چه پنهان گلم، خسته تر از خسته ام
سنگ صبـورم ولی، نام من ایوب نیست
۴.۰k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.