♡pt:♡⁶ ②
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
یونگی دستمو گرفتو بردم بیرون از اشپز خونه
یونگی: یااا پسرا زن داداش!
پسرا: ا/تت«با داد و خوشحالی»
نامجون: یااا ا/ت کجا بودی؟!
جین: ا/ت خوبی؟
جیهوپ: سالمی چیزت نشده؟
جیمین: زن داداش میدونی تا دم سکته بردیمون؟!
جونگکوک: یااا خب یه خبر میدادی میری!
ا/ت: ههه«خنده» چقدر سوال میپرسین گیج شدم بیاین بشینین تا بهتون بگم
«پسرا همراه ا/ت نشستن رو مبل»
ا/ت: خب خیلی خوشحالم دوباره میبینمتون
بچها من توی اون شب که یهو دزدیده شدم
پیش جورد بودم که میدونم اینو میدونین ولی هیچ ازارو اذیتی از جورد به من نشد
ولی فقط اینو دارم میگم بازم بهت میگم یونگی
«تهیونگ با قدم های محکم از پشت ا/ت اومد و پشت سرش ایستاد تا حرفاشو گوش کنه»
جورد به من گفت که اگه منو اینجا ببینه قطعا زندم نمیذاره و اینو بدونید فکر نکنید خیلی ادم ترسویی هستم من فقط فقط میخام این بچه واسه تهیونگ بمونه من خودم رو در اولیت نمیدونم باشه
نامجون: ا/ت ببین مارو هیچکس نمیتونه شکست بده پس انقدر نگران اون بچه نباش هیچ اتفاقی نمیوفته باشه
ا/ت: اخه ببین یکمم به من حق بدین اقا اصلا شاید یک صدم درصد این اتفاق بیوفته
من نمیتونم چهره تهیونگو تصور کنم باشه
جین: این اتفاق نمیوفته نگهبان هارو بیشتر میکنیم نگران نباش
ا/ت: خدا از دهنت بشنوه ولی من دلم شور میزنه
یونگی: ا/ت نزنه فکر بد به دلت راه نده
ا/ت: هوم باشه
جیهوپ: گشنت نیست؟
ا/ت: چرا
جیمین: خب بلند شین تا بریم غذا بخوریم
تهیونگ: بریم
«ا/ت برگشت به سمت تهیونگ و دستاشو گرفت»
جونگکوک: هعی بسه دیگه واقعا رمانتیک بازیو بذارین کنار منم دلم خواست کثا*ت
تهیونگ: ههه«خنده»
«ا/ت از خجالت سرشو انداخت پایین و دستشو از دست تهیونگ ازاد کرد»
تهیونگ: الان از حرف جونگکوک خجالت کشیدی چاگیا؟
ا/ت: ن نبابا بریم؟
«تهیونگ ا/ت رو روبه خودش برگردون و بوسه خیسی رو لبا* گذاشت»
پسرا: یااااا
تهیونگ: باشه بابا ههه«خنده»
«ا/ت جلو جلو از همه رفت»
جونگکوک: تهیونگ کاری میکنی حسودی کنم
تهیونگ: حسودی؟ چرا! به ا/ت؟
جونگکوک: بگذریم
«رفتنو نشستن درحال غذا خوردن بودن که...»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
یونگی دستمو گرفتو بردم بیرون از اشپز خونه
یونگی: یااا پسرا زن داداش!
پسرا: ا/تت«با داد و خوشحالی»
نامجون: یااا ا/ت کجا بودی؟!
جین: ا/ت خوبی؟
جیهوپ: سالمی چیزت نشده؟
جیمین: زن داداش میدونی تا دم سکته بردیمون؟!
جونگکوک: یااا خب یه خبر میدادی میری!
ا/ت: ههه«خنده» چقدر سوال میپرسین گیج شدم بیاین بشینین تا بهتون بگم
«پسرا همراه ا/ت نشستن رو مبل»
ا/ت: خب خیلی خوشحالم دوباره میبینمتون
بچها من توی اون شب که یهو دزدیده شدم
پیش جورد بودم که میدونم اینو میدونین ولی هیچ ازارو اذیتی از جورد به من نشد
ولی فقط اینو دارم میگم بازم بهت میگم یونگی
«تهیونگ با قدم های محکم از پشت ا/ت اومد و پشت سرش ایستاد تا حرفاشو گوش کنه»
جورد به من گفت که اگه منو اینجا ببینه قطعا زندم نمیذاره و اینو بدونید فکر نکنید خیلی ادم ترسویی هستم من فقط فقط میخام این بچه واسه تهیونگ بمونه من خودم رو در اولیت نمیدونم باشه
نامجون: ا/ت ببین مارو هیچکس نمیتونه شکست بده پس انقدر نگران اون بچه نباش هیچ اتفاقی نمیوفته باشه
ا/ت: اخه ببین یکمم به من حق بدین اقا اصلا شاید یک صدم درصد این اتفاق بیوفته
من نمیتونم چهره تهیونگو تصور کنم باشه
جین: این اتفاق نمیوفته نگهبان هارو بیشتر میکنیم نگران نباش
ا/ت: خدا از دهنت بشنوه ولی من دلم شور میزنه
یونگی: ا/ت نزنه فکر بد به دلت راه نده
ا/ت: هوم باشه
جیهوپ: گشنت نیست؟
ا/ت: چرا
جیمین: خب بلند شین تا بریم غذا بخوریم
تهیونگ: بریم
«ا/ت برگشت به سمت تهیونگ و دستاشو گرفت»
جونگکوک: هعی بسه دیگه واقعا رمانتیک بازیو بذارین کنار منم دلم خواست کثا*ت
تهیونگ: ههه«خنده»
«ا/ت از خجالت سرشو انداخت پایین و دستشو از دست تهیونگ ازاد کرد»
تهیونگ: الان از حرف جونگکوک خجالت کشیدی چاگیا؟
ا/ت: ن نبابا بریم؟
«تهیونگ ا/ت رو روبه خودش برگردون و بوسه خیسی رو لبا* گذاشت»
پسرا: یااااا
تهیونگ: باشه بابا ههه«خنده»
«ا/ت جلو جلو از همه رفت»
جونگکوک: تهیونگ کاری میکنی حسودی کنم
تهیونگ: حسودی؟ چرا! به ا/ت؟
جونگکوک: بگذریم
«رفتنو نشستن درحال غذا خوردن بودن که...»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۴.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.