دریای طوفانی🌊پارت۱۳
(یه شخصیت جدیدالان اضاف میشه که خواهر جیمین)
از دید رزی
داشتم از یه راه روی اونجا رد میشدم که دیدم یکی رو صندلی ها خوابیده
اولش درست دقت نکردم برا همین درست نشناختم بعد که دقت کردم دیدم جیمینه
توخواب داش هزیون میگف
رزی:جیمین..... جیمین..... پاشو
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی!!؟
رزی:خودت اینجا چیکار میکنی!؟!؟چرا دست زخمیه؟
جیمین:داستانش مفصله
رزی:اشکتل نداره بگو
جیمین:برات خلاصشو میگم...چندنفر ازطرف شوگا منو بردن خونش خیلی بد منو میزدن یه روزبعدش صدای جیسو رو شنیدم که داشت ازاون ناله هامیکرد(😂)فرداش با شوگا رفتن بیرون ووقتی برگشتن چندساعت بعد منو باز کردن دراتاقی که من توش بودمم باز بود یه صدا هایی میومد منم به زوردست میگرفتم به دیوار تابتونم راه برم
سمت اتاقه میرفتم تا اینکه درشو بازکردم دیدم جیسوو شوگا داشتن س*س میکردن
صحنه ای که دیدم خیلی برام وحشتناک بود
اومدم از اتاق برم تا اینکه جیسو ازحال رفت
من ویونگی هم اوردیمش بیمارستان
حالاهم فهمیدم حاملس
رزی:پس کو شوگا
جیمین:بهش گفتم اگه از جیسو دور نشه لوعش میدم اونم ترسید رفت که رفت
از دید رزی
داشتم از یه راه روی اونجا رد میشدم که دیدم یکی رو صندلی ها خوابیده
اولش درست دقت نکردم برا همین درست نشناختم بعد که دقت کردم دیدم جیمینه
توخواب داش هزیون میگف
رزی:جیمین..... جیمین..... پاشو
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی!!؟
رزی:خودت اینجا چیکار میکنی!؟!؟چرا دست زخمیه؟
جیمین:داستانش مفصله
رزی:اشکتل نداره بگو
جیمین:برات خلاصشو میگم...چندنفر ازطرف شوگا منو بردن خونش خیلی بد منو میزدن یه روزبعدش صدای جیسو رو شنیدم که داشت ازاون ناله هامیکرد(😂)فرداش با شوگا رفتن بیرون ووقتی برگشتن چندساعت بعد منو باز کردن دراتاقی که من توش بودمم باز بود یه صدا هایی میومد منم به زوردست میگرفتم به دیوار تابتونم راه برم
سمت اتاقه میرفتم تا اینکه درشو بازکردم دیدم جیسوو شوگا داشتن س*س میکردن
صحنه ای که دیدم خیلی برام وحشتناک بود
اومدم از اتاق برم تا اینکه جیسو ازحال رفت
من ویونگی هم اوردیمش بیمارستان
حالاهم فهمیدم حاملس
رزی:پس کو شوگا
جیمین:بهش گفتم اگه از جیسو دور نشه لوعش میدم اونم ترسید رفت که رفت
۷.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.