ماه روشن من پارت 9
جیمین گفت میره واسه رفتن به ساحل یکم خوراکی بگیره منم گفتم یکم شکلات و مارشمالو بگیره منم مشغول درست کردن ناهار بودم که گوشیم زنگ خورد میا بود
+الو سلام میا
&سلام هلی خوبی؟
+اره خوبم تو خوبی؟
&اره خوبم یه خبر خوب!
+چی شده؟
&پس فردا عروسی منو ته عه
+وای واقعا!( با ذوق)
&اره زنگ زدم که بگم بیاید کارت عروسی رو هم مادر شوهرم میاره
+اووو مبارک باش به جیمین میگم
&باش مراقب باش بای
+تو هم همینطور بای
گوشی رو قطع کردم خیلی برای میا خوشحال بودم
نشسته بودم که صدای زنگ در امد
دیدم جیمینه
پریدم بغلش
+ددی جون بلاخره امدی
-اره بیبی من خب بریم تو که دارم از گشنگی میمیرم
+باش بیا ددی غذا حاضره
از زبان جیمین
رفتم تا از مغازه واسه رفتن به ساحل خوراکی بگیرم هلیا گفت یکم مارشمالو با شکلات بگیرم منم برای بهترین عشق زندگیم خریدم
رفتم خونه در زدم هلیا درو باز کرد پرید بغلم
گونمو بوسید منم لبش رو مک زدم انقدر گشنم بود که لب هلیا رو با غذا اشتباه گرفتم چون لبش خیلی خوشمزه بود
+خب ددی میز امادس
-هوم بیبی چه بویی میده
+نوش جونت عشقم
-خب بخور که بریم ساحل
+اخ جون یهووو باش الان میخورم( با لحن کیوت و بچه گونه
-بخور کیوتم
+باش
از زبان هلیا
غذا رو خوردیم منم سفره رو جمع کردم
-بیبی نظرت چیه بچ بریم حموم دو نفره؟.
+اره بریم ددی
-😈
لباس هامون رو در اوردیم رفتیم حموم یکم شیطونی کردم جیمین هم اخر لبمو کند انقدر مک زد
امدیم بیرون یه لباس خیلی قشنگ پوشیدیم ( عکسش رو میزارم )
منم یه ارایش ساده کردم
به کفش پوشیدم و با کیفم ست بود( اینم میزارم)
جیمین هم یه لباس خوشگل پوشید( اینم میزارم )گفت میره ماشین رو اماده کنه و وسایل هارو بزاره داخل ماشین رفتیم سمت ساحل تو راه خوابم برد که دیدم یهو جیمین........
تو خماری بمونید 😅پارت 10 رو میزارم صب کنید 🌙✨
+الو سلام میا
&سلام هلی خوبی؟
+اره خوبم تو خوبی؟
&اره خوبم یه خبر خوب!
+چی شده؟
&پس فردا عروسی منو ته عه
+وای واقعا!( با ذوق)
&اره زنگ زدم که بگم بیاید کارت عروسی رو هم مادر شوهرم میاره
+اووو مبارک باش به جیمین میگم
&باش مراقب باش بای
+تو هم همینطور بای
گوشی رو قطع کردم خیلی برای میا خوشحال بودم
نشسته بودم که صدای زنگ در امد
دیدم جیمینه
پریدم بغلش
+ددی جون بلاخره امدی
-اره بیبی من خب بریم تو که دارم از گشنگی میمیرم
+باش بیا ددی غذا حاضره
از زبان جیمین
رفتم تا از مغازه واسه رفتن به ساحل خوراکی بگیرم هلیا گفت یکم مارشمالو با شکلات بگیرم منم برای بهترین عشق زندگیم خریدم
رفتم خونه در زدم هلیا درو باز کرد پرید بغلم
گونمو بوسید منم لبش رو مک زدم انقدر گشنم بود که لب هلیا رو با غذا اشتباه گرفتم چون لبش خیلی خوشمزه بود
+خب ددی میز امادس
-هوم بیبی چه بویی میده
+نوش جونت عشقم
-خب بخور که بریم ساحل
+اخ جون یهووو باش الان میخورم( با لحن کیوت و بچه گونه
-بخور کیوتم
+باش
از زبان هلیا
غذا رو خوردیم منم سفره رو جمع کردم
-بیبی نظرت چیه بچ بریم حموم دو نفره؟.
+اره بریم ددی
-😈
لباس هامون رو در اوردیم رفتیم حموم یکم شیطونی کردم جیمین هم اخر لبمو کند انقدر مک زد
امدیم بیرون یه لباس خیلی قشنگ پوشیدیم ( عکسش رو میزارم )
منم یه ارایش ساده کردم
به کفش پوشیدم و با کیفم ست بود( اینم میزارم)
جیمین هم یه لباس خوشگل پوشید( اینم میزارم )گفت میره ماشین رو اماده کنه و وسایل هارو بزاره داخل ماشین رفتیم سمت ساحل تو راه خوابم برد که دیدم یهو جیمین........
تو خماری بمونید 😅پارت 10 رو میزارم صب کنید 🌙✨
۹.۸k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.