دامپزشک رویایی part1
ا/ت ویو
داشتم توی خیابون به سمت مطب دامپزشکیم حرکت میکردم و به احساس عجیبم فکر میکردم
امروز وقتی از خواب بیدار شدم سه حس عجیب و متفاوتی داشتم یه حسی که تاحالا بهم دست نداده بود( خب تو بهش دست میدادی)
حس میکردم امروز قراره کسی رو ملاقات کنم که تا آخر عمرم باهاش سروکار دارم
رسیدم به مطبم و دیدم در بازه. رفتم داخل و دیدم شینجو ( دست راست و بهترین دوست ا/ت ) ( شینجو پسره)
داره برای بیمار ها وقت رزرو میکنه
ا/ت: سلام. چطوری شینجو؟ خسته شدی نه؟
شینجو: سلام. نه بابا خسته چیه اصلا.
ا/ت: آره جون خودت
(بچه ها ا/ت رو با + و شینجو رو با × علامت گذاری میکنم)
× چیزی شده؟ خیلی تو همی
+ نه بابا چیز خاصی نیست فقط حس میکنم قراره امروز یکی رو ببینم که قراره فرد مهمی توی زندگیم باشه
× حس تو هیچ وقت دروغ نمیگه من دیگه از این بابت مطمعنم
+ خیلی خب دیگه بگو دونه دونه بیان داخل
× باشه
ا/ت ویو
چند ساعت گذشت و مطب کاملا خالی شد
نزدیکای ظهر بود و دیگه کسی اینموقع ها نمیاد پس از اتاقم رفتم بیرون و یه قهوه دست کردم تا با شینجو بخوریم
اما...
؟ خواهش میکنم کمکش کنید اون باید هر چی زود تر خوب بشه اون حالش خیلی بده و بدنش ضعیف شده اگه الان خوب نشه ممکنه بمیره
+ بیارش به اتاقم
× اما باید وقت بگیره الانم تایم استراحت ماست
+ هی مگه نمیبینی که حال اون گربه چقدر وخیمه
آقا لطفا بیاریدش به اتاق من
فلش بک به چند ساعت قبل
کوک ویو
داشتم به سمت شرکتم میرفتم که صدای یه گربه رو شنیدم سریع به سمت صدا رفتم و دیدم یه چند تا نوجوون دارن به یه گربه آسیب میزنن
سریع باهاشون درگیر شدم البته یه مشت هم خورد تو صورتم که باعث شد لبم پاره بشه و خونریزی کنه
اما با این حال اون گربه رو به نزدیک ترین دامپزشکی بردم
و ...
پایان فلش بک
( کوک رو با - نشون میدم)
+ آقا لطفا بیاریدش به اتاق من
- واقعا ممنونم
ا/ت ویو
گربه رو گذاشتم رو میز معاینه و بعد از معاینه و باند پیچی یه عمل کوچیک براش در نظر گرفتم چون یه استخون توی دستش فرو رفته بود
بعد از عمل
- خانم من واقعا ازتون ممنونم شما واقعا خیلی به این گربه و من لطف کردین
+ خواهش میکنم
من فهمیدم که این گربه یه گربه ی خیابونی هست پس چرا شما اون رو به اینجا آوردین و هزینه درمانش رو دادین؟
- چون آسیب دیده بود
ا/ت ویو
با این حرفش یجوری شدم انگار اون کسی بود که قرار بود امروز ببینمش
+ شما انسان خیلی خوب و مهربانی هستید
- ممنون مطمعنم اگر شما هم اونجا بودید کمکش میکردین
+ درسته منم بودم کمکش میکردم اما خیلی از آدم ها این کارو نمیکنن
- درسته
آم میتونم بپرسم اسم شما چیه؟
+ من ا/ت هستم
و شما؟
- جونگ کوک هستم
+ خوشبختم
- همچنین
امید وارم بتونیم بازم همو ببینیم
+ میبینیم
- چی؟
+ من آدم روراستیم
امروز از لحظه ای که بیدار شدم احساس کردم امروز قرار کسی رو ببینم کا تا آخر عمرم قراره داخل زندگیم نقش داشته باشه
و حس میکنم اون آدم، شمایین.
- جالبه. منم همچین حسی رو داشتم
+ پس بعدا میبینمتون.
لایک؟
کامنت؟
فالو؟
فالو=فالو
بچه ها قشنگ هست؟
اگه قشنگ نیست ادامه ندم.
بگین حتمن
داشتم توی خیابون به سمت مطب دامپزشکیم حرکت میکردم و به احساس عجیبم فکر میکردم
امروز وقتی از خواب بیدار شدم سه حس عجیب و متفاوتی داشتم یه حسی که تاحالا بهم دست نداده بود( خب تو بهش دست میدادی)
حس میکردم امروز قراره کسی رو ملاقات کنم که تا آخر عمرم باهاش سروکار دارم
رسیدم به مطبم و دیدم در بازه. رفتم داخل و دیدم شینجو ( دست راست و بهترین دوست ا/ت ) ( شینجو پسره)
داره برای بیمار ها وقت رزرو میکنه
ا/ت: سلام. چطوری شینجو؟ خسته شدی نه؟
شینجو: سلام. نه بابا خسته چیه اصلا.
ا/ت: آره جون خودت
(بچه ها ا/ت رو با + و شینجو رو با × علامت گذاری میکنم)
× چیزی شده؟ خیلی تو همی
+ نه بابا چیز خاصی نیست فقط حس میکنم قراره امروز یکی رو ببینم که قراره فرد مهمی توی زندگیم باشه
× حس تو هیچ وقت دروغ نمیگه من دیگه از این بابت مطمعنم
+ خیلی خب دیگه بگو دونه دونه بیان داخل
× باشه
ا/ت ویو
چند ساعت گذشت و مطب کاملا خالی شد
نزدیکای ظهر بود و دیگه کسی اینموقع ها نمیاد پس از اتاقم رفتم بیرون و یه قهوه دست کردم تا با شینجو بخوریم
اما...
؟ خواهش میکنم کمکش کنید اون باید هر چی زود تر خوب بشه اون حالش خیلی بده و بدنش ضعیف شده اگه الان خوب نشه ممکنه بمیره
+ بیارش به اتاقم
× اما باید وقت بگیره الانم تایم استراحت ماست
+ هی مگه نمیبینی که حال اون گربه چقدر وخیمه
آقا لطفا بیاریدش به اتاق من
فلش بک به چند ساعت قبل
کوک ویو
داشتم به سمت شرکتم میرفتم که صدای یه گربه رو شنیدم سریع به سمت صدا رفتم و دیدم یه چند تا نوجوون دارن به یه گربه آسیب میزنن
سریع باهاشون درگیر شدم البته یه مشت هم خورد تو صورتم که باعث شد لبم پاره بشه و خونریزی کنه
اما با این حال اون گربه رو به نزدیک ترین دامپزشکی بردم
و ...
پایان فلش بک
( کوک رو با - نشون میدم)
+ آقا لطفا بیاریدش به اتاق من
- واقعا ممنونم
ا/ت ویو
گربه رو گذاشتم رو میز معاینه و بعد از معاینه و باند پیچی یه عمل کوچیک براش در نظر گرفتم چون یه استخون توی دستش فرو رفته بود
بعد از عمل
- خانم من واقعا ازتون ممنونم شما واقعا خیلی به این گربه و من لطف کردین
+ خواهش میکنم
من فهمیدم که این گربه یه گربه ی خیابونی هست پس چرا شما اون رو به اینجا آوردین و هزینه درمانش رو دادین؟
- چون آسیب دیده بود
ا/ت ویو
با این حرفش یجوری شدم انگار اون کسی بود که قرار بود امروز ببینمش
+ شما انسان خیلی خوب و مهربانی هستید
- ممنون مطمعنم اگر شما هم اونجا بودید کمکش میکردین
+ درسته منم بودم کمکش میکردم اما خیلی از آدم ها این کارو نمیکنن
- درسته
آم میتونم بپرسم اسم شما چیه؟
+ من ا/ت هستم
و شما؟
- جونگ کوک هستم
+ خوشبختم
- همچنین
امید وارم بتونیم بازم همو ببینیم
+ میبینیم
- چی؟
+ من آدم روراستیم
امروز از لحظه ای که بیدار شدم احساس کردم امروز قرار کسی رو ببینم کا تا آخر عمرم قراره داخل زندگیم نقش داشته باشه
و حس میکنم اون آدم، شمایین.
- جالبه. منم همچین حسی رو داشتم
+ پس بعدا میبینمتون.
لایک؟
کامنت؟
فالو؟
فالو=فالو
بچه ها قشنگ هست؟
اگه قشنگ نیست ادامه ندم.
بگین حتمن
۷.۷k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.