ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 60°•
جیمین: یعنی ما میتونیم بچه دار بشیم؟!
نارا: اوهوم
جیمین: اخجوننننننننننن
جونگ کوک: منم دایی میشم یسسس
نارا: از منم شما دوتا خوشحال تر شدین که
همه به من تبریک گفتن منم ازشون تشکر کردم
نارا: خیلی ممنون و آقایون جیمین و جونگ کوک شماها لیانا رو با خاک یکسان کردین سر اینکه میخواستیم سوپرایزتون کنیم
جونگ کوک: ای وای من برم دنبالش
جیمین: منم برم یعنی؟
نارا: نه تو بشیم هر موقع اومد ازش معذرت خواهش کن بزار زن و شوهر تنها باشن
(جونگ کوک)
این سفر رو به لیانا بدجور کوفت کردم باید براش جبران کنم ، داشتم دنبالش میگشتم که دیدم لب ساحل داره قدم میزنه سریع خودمو بهش رسوندم و از پشت بغلش کردم
لیانا: ولم کن
جونگ کوک: نمیخوام
لیانا: هوففف
لیانا تلاش کرد تا از حصار دست های جونگ کوک بیاد بیرون ولی جونگ کوک خیلی قوی تر از اون بود
جونگ کوک: عشقم ببخشید زود قضاوت کردم میدونم ناراحتی ولی خواهش میکنم منو ببخش عزیزم
لیانا: جونگ کوک دارم اذیت میشم ولم کن نمیرم جایی
جونگ کوک دستاش رو باز کرد و لیانا رو چرخوند رو به روی خودش
جونگ کوک: منو میبخشی؟
لیانا: نچ
جونگ کوک: دلت میاد خرگوشتو نبخشی من که معذرت خواهی کردم
لیانا: جونگ کوک فقط یبار دیگه منو ناراحت کنی میزارم میرم سئول گفته باشم
جونگ کوک: چشم دیگه شمارو ناراحت نمیکنم بیب حالا میای بریم پیش بقیه
لیانا: بریم
جونگ کوک و لیانا راه افتادن سمت بچه ها
جونگ کوک: راستی تو از کی میدونستی جریان نارا رو؟
لیانا: همون روز که تو گفته بودی بیاد پیشم اون موقع
جونگ کوک: اها
رسیدیم پیش بچه ها و نشستیم سر جامون
جیمین: لیانا ببخشید یه لحظه نفهمیدم چی گفتم
لیانا: واقعا که جیمین شی فکر کردی من از اون ادمام که تلافی میکنن اونم با همچین مسئله ای
جیمین: ببخشید(با مظلومیت)
لیانا: باشه بابا حالا نمیخواد مظلوم کنی خودتو
جیمین: مرسیییی
کپی ممنوع ❌
نارا: اوهوم
جیمین: اخجوننننننننننن
جونگ کوک: منم دایی میشم یسسس
نارا: از منم شما دوتا خوشحال تر شدین که
همه به من تبریک گفتن منم ازشون تشکر کردم
نارا: خیلی ممنون و آقایون جیمین و جونگ کوک شماها لیانا رو با خاک یکسان کردین سر اینکه میخواستیم سوپرایزتون کنیم
جونگ کوک: ای وای من برم دنبالش
جیمین: منم برم یعنی؟
نارا: نه تو بشیم هر موقع اومد ازش معذرت خواهش کن بزار زن و شوهر تنها باشن
(جونگ کوک)
این سفر رو به لیانا بدجور کوفت کردم باید براش جبران کنم ، داشتم دنبالش میگشتم که دیدم لب ساحل داره قدم میزنه سریع خودمو بهش رسوندم و از پشت بغلش کردم
لیانا: ولم کن
جونگ کوک: نمیخوام
لیانا: هوففف
لیانا تلاش کرد تا از حصار دست های جونگ کوک بیاد بیرون ولی جونگ کوک خیلی قوی تر از اون بود
جونگ کوک: عشقم ببخشید زود قضاوت کردم میدونم ناراحتی ولی خواهش میکنم منو ببخش عزیزم
لیانا: جونگ کوک دارم اذیت میشم ولم کن نمیرم جایی
جونگ کوک دستاش رو باز کرد و لیانا رو چرخوند رو به روی خودش
جونگ کوک: منو میبخشی؟
لیانا: نچ
جونگ کوک: دلت میاد خرگوشتو نبخشی من که معذرت خواهی کردم
لیانا: جونگ کوک فقط یبار دیگه منو ناراحت کنی میزارم میرم سئول گفته باشم
جونگ کوک: چشم دیگه شمارو ناراحت نمیکنم بیب حالا میای بریم پیش بقیه
لیانا: بریم
جونگ کوک و لیانا راه افتادن سمت بچه ها
جونگ کوک: راستی تو از کی میدونستی جریان نارا رو؟
لیانا: همون روز که تو گفته بودی بیاد پیشم اون موقع
جونگ کوک: اها
رسیدیم پیش بچه ها و نشستیم سر جامون
جیمین: لیانا ببخشید یه لحظه نفهمیدم چی گفتم
لیانا: واقعا که جیمین شی فکر کردی من از اون ادمام که تلافی میکنن اونم با همچین مسئله ای
جیمین: ببخشید(با مظلومیت)
لیانا: باشه بابا حالا نمیخواد مظلوم کنی خودتو
جیمین: مرسیییی
کپی ممنوع ❌
۹۶.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.