خیانت
خیانت
Part:14
سایان ویو:
کوک منو برد توی محوطه
چشمام قرمز بود
تنها دوست بچگیم........بهترین دوستم....همکلاسیم الان اونجوری روی تخت خوابیده از دست کوک آب رو گرفتم و یه قلوب خوردم
محکم بغلم کرد ......احساس میکردم الان واقعا به این بغل نیاز دارم
کوک:خوبی بیب
سایان:چطور خوب باشم ندیدیش چقدر دستگاه بهش وصل بود
کوک:آروم باش اون خوب میشه
خودم رو توی آغوش گرم کوک انداختم....
تهیونگ ویو:
داشتم به یونایی که کلی دستگاه بهش بود
نگاه میکردم چشماش با چسب(شاید ندونید ولی چشمای کسی که توی کما هست رو با چسب میبندن)بسته شده بود نگاه میکردم
سرش رو بسته بودن و ۵ تا سرم بهش وصل بود
کلی دستگاه تنفسی و .....
اینا رو که دیدم قلبم درد گرفت اشکام میریختن ......نه ....یونا ...باید منو ببخشی لطفا منو تنها نزار
همینجوری به مانیتور ها خیره شدم که دستگاه شروع به صدا کرد.......
خط های مانیتور به خط صاف تبدیل شده بود
با داد سمت دکتر رفتم که دیدم کوک و سایان هم دارن میان......
تهیونگ:دکترررررر...دکتر
وقتی نگاهی کردم دیدم تیم پزشکی همراه چند تا پرستار ریختن تو اتاق پشت در نشسته بودم و اشک میریختم....
*داخل اتاق*
پرستار:ضربان قلبشون افت کرده
دکتر:سریع دستگاه شک رو آماده کنید
پرستار:چشم
انترن:شارژ شد
راوی:
دکتر ژل رو روی قفسه سینه یونا ریخت
دکتر:روی ۱۲۰ ژول شارژ کنید
انترن:شارژ شد
دکتر:۱.....۲......۳شک
پزستار:برنگشت
دکتر:روی ۲۵۰ ژول شارژ کن
انترن:شارژ شد
دکتر:۱.....۲.....۳ ....شک
پرستار:برنگشت
دکتر:رو ۳۶۰ ژول شارژ کن
انترن:شارژ شد
Part:14
سایان ویو:
کوک منو برد توی محوطه
چشمام قرمز بود
تنها دوست بچگیم........بهترین دوستم....همکلاسیم الان اونجوری روی تخت خوابیده از دست کوک آب رو گرفتم و یه قلوب خوردم
محکم بغلم کرد ......احساس میکردم الان واقعا به این بغل نیاز دارم
کوک:خوبی بیب
سایان:چطور خوب باشم ندیدیش چقدر دستگاه بهش وصل بود
کوک:آروم باش اون خوب میشه
خودم رو توی آغوش گرم کوک انداختم....
تهیونگ ویو:
داشتم به یونایی که کلی دستگاه بهش بود
نگاه میکردم چشماش با چسب(شاید ندونید ولی چشمای کسی که توی کما هست رو با چسب میبندن)بسته شده بود نگاه میکردم
سرش رو بسته بودن و ۵ تا سرم بهش وصل بود
کلی دستگاه تنفسی و .....
اینا رو که دیدم قلبم درد گرفت اشکام میریختن ......نه ....یونا ...باید منو ببخشی لطفا منو تنها نزار
همینجوری به مانیتور ها خیره شدم که دستگاه شروع به صدا کرد.......
خط های مانیتور به خط صاف تبدیل شده بود
با داد سمت دکتر رفتم که دیدم کوک و سایان هم دارن میان......
تهیونگ:دکترررررر...دکتر
وقتی نگاهی کردم دیدم تیم پزشکی همراه چند تا پرستار ریختن تو اتاق پشت در نشسته بودم و اشک میریختم....
*داخل اتاق*
پرستار:ضربان قلبشون افت کرده
دکتر:سریع دستگاه شک رو آماده کنید
پرستار:چشم
انترن:شارژ شد
راوی:
دکتر ژل رو روی قفسه سینه یونا ریخت
دکتر:روی ۱۲۰ ژول شارژ کنید
انترن:شارژ شد
دکتر:۱.....۲......۳شک
پزستار:برنگشت
دکتر:روی ۲۵۰ ژول شارژ کن
انترن:شارژ شد
دکتر:۱.....۲.....۳ ....شک
پرستار:برنگشت
دکتر:رو ۳۶۰ ژول شارژ کن
انترن:شارژ شد
۵.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.