رویایی همانند کابوس پارت 30
پارت 30
#matin
رفتن توگفتم=خوب خوب رو نیکا دست بلند میگنی؟
بابای نیکا=دخترم به تو ربطی نداره
پرتش کردم زمین تفنگمو در اوردم گذاشتم رو پیشونیش گقتم=الان به من بستگی داره اینجا بمیری
بعد تنفگ برداشتم گفتم=یا زنده بمونی به کصشر گفتن ادامه ندی بری
بابانیکا=باش باش گه خوردم ولی نیکا رو بزرگکردم نمیتونم مفت بدم
تنفگ گذاشتم رو سرش گفتم=پس میخوای بمیری
گفت=نه نه گهخوردم بعد ار زمین بلند شد افتاد به پام گفت گه خوردم اقا تروخدا نه
با پام هلش دادم گفتم=برو
رفت بیرون حالا نوبت نیکاست ک زیر این اون اه و ناله میکرد بلند شدم رفتم سمت خونه دیدمهمه نشستن رفتمدستنیکا رو گرفتم که اخش در اومد بردم بالا پرتش کردم تو اتاق
#nika
متین نیکا رو پرت کرد تو اتاق در و بست کرد گفت=ک زیر این اون اه و ناله میکردی
نیکا=بخدا داشت دروغ میگفت
موهامو گرفتگفت=خجالت نمیکشی ها
نیکا=متین اخخخ
بلندش کردم پرت کرد رو تخت
گفتم=واسه ما میتونی هرزگی کنی؟
از رو تخت بلند شدم گفتم=متین تروخدا
صورتمو تو دستش قاب کرد گفت=چی تروخدا هاا؟ بگو دیگ
نیکا=بخدا مندست نخورده ام
متین=چرا باید باور کنم ها
موهامو گرفت کشید گفت=چرا باید باور کنم دست نخورده ای
نیکا=چون حقیقته
هلم داد رو تخت خیمه زد روم کفت=ثابتکن
نیکا=متین تروخدا
حمله کرد سمت لبام محکم بوسید اشک تو چشام جمع شده بود طعم خون تو دهنم حس میکردم
یهو از روم بلند شد رفت بیرون از رو تخت بلند شد
گفت=چرا چرا هنوز دلم واست میسوزه؟ لعنتی جواب بده
نیکا=چو....چون
دوسم داری چون عاشقمی
زد زیر خنده گفت= از این عشق بترس
بعد اومد روم گفت از این عشق خیلی بترس بعد نرم لبمو بوسید مردو*نگیش از روی شلوار مالید گفت=شب خوبی خواهیم داشت هرزه کوچولو
نیکا=من هرزه نیستم
متین=امشب معلوم میشه
بعد بلند شد رفت بیرون بلند شدم یعنی میخواست چیکار کنه دستمو گذاشتم رو سرم خیلی درد میکرد چیشد ک اینطوری شد چی شد ک به اینجا رسیدم:)"
\فلش بک گذشته/
نیکا=اقا پسر نمیخولم چرا نمیفهمی
متین=متین بگی بهتره خوشگله
نیکا=اوف اقا برو نمیخوام رل بزنم
متین=اما من میخوامت خوشگله
بهشپوکیر نگاه کردم رفتم تو کلاس
ک دیدم متین اومد تو کنارم نشست زد به شونم
پوف کلافه ای کشیدم گفت= حرص خوردنتم خوشگله
نیکا=اه د برو دیگ😐
/فلش بک حال/
با صدای در به خودم اومدم اشکامو پاک کردم دیانا اومد تو بغلم کرد گفت=بمیرم برات
نیکا=خودت بدتر از منی جدی میخوای بری
دیانا=کاش یادم نمینداختی....
#matin
رفتن توگفتم=خوب خوب رو نیکا دست بلند میگنی؟
بابای نیکا=دخترم به تو ربطی نداره
پرتش کردم زمین تفنگمو در اوردم گذاشتم رو پیشونیش گقتم=الان به من بستگی داره اینجا بمیری
بعد تنفگ برداشتم گفتم=یا زنده بمونی به کصشر گفتن ادامه ندی بری
بابانیکا=باش باش گه خوردم ولی نیکا رو بزرگکردم نمیتونم مفت بدم
تنفگ گذاشتم رو سرش گفتم=پس میخوای بمیری
گفت=نه نه گهخوردم بعد ار زمین بلند شد افتاد به پام گفت گه خوردم اقا تروخدا نه
با پام هلش دادم گفتم=برو
رفت بیرون حالا نوبت نیکاست ک زیر این اون اه و ناله میکرد بلند شدم رفتم سمت خونه دیدمهمه نشستن رفتمدستنیکا رو گرفتم که اخش در اومد بردم بالا پرتش کردم تو اتاق
#nika
متین نیکا رو پرت کرد تو اتاق در و بست کرد گفت=ک زیر این اون اه و ناله میکردی
نیکا=بخدا داشت دروغ میگفت
موهامو گرفتگفت=خجالت نمیکشی ها
نیکا=متین اخخخ
بلندش کردم پرت کرد رو تخت
گفتم=واسه ما میتونی هرزگی کنی؟
از رو تخت بلند شدم گفتم=متین تروخدا
صورتمو تو دستش قاب کرد گفت=چی تروخدا هاا؟ بگو دیگ
نیکا=بخدا مندست نخورده ام
متین=چرا باید باور کنم ها
موهامو گرفت کشید گفت=چرا باید باور کنم دست نخورده ای
نیکا=چون حقیقته
هلم داد رو تخت خیمه زد روم کفت=ثابتکن
نیکا=متین تروخدا
حمله کرد سمت لبام محکم بوسید اشک تو چشام جمع شده بود طعم خون تو دهنم حس میکردم
یهو از روم بلند شد رفت بیرون از رو تخت بلند شد
گفت=چرا چرا هنوز دلم واست میسوزه؟ لعنتی جواب بده
نیکا=چو....چون
دوسم داری چون عاشقمی
زد زیر خنده گفت= از این عشق بترس
بعد اومد روم گفت از این عشق خیلی بترس بعد نرم لبمو بوسید مردو*نگیش از روی شلوار مالید گفت=شب خوبی خواهیم داشت هرزه کوچولو
نیکا=من هرزه نیستم
متین=امشب معلوم میشه
بعد بلند شد رفت بیرون بلند شدم یعنی میخواست چیکار کنه دستمو گذاشتم رو سرم خیلی درد میکرد چیشد ک اینطوری شد چی شد ک به اینجا رسیدم:)"
\فلش بک گذشته/
نیکا=اقا پسر نمیخولم چرا نمیفهمی
متین=متین بگی بهتره خوشگله
نیکا=اوف اقا برو نمیخوام رل بزنم
متین=اما من میخوامت خوشگله
بهشپوکیر نگاه کردم رفتم تو کلاس
ک دیدم متین اومد تو کنارم نشست زد به شونم
پوف کلافه ای کشیدم گفت= حرص خوردنتم خوشگله
نیکا=اه د برو دیگ😐
/فلش بک حال/
با صدای در به خودم اومدم اشکامو پاک کردم دیانا اومد تو بغلم کرد گفت=بمیرم برات
نیکا=خودت بدتر از منی جدی میخوای بری
دیانا=کاش یادم نمینداختی....
۳۰.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.