عشق رویایی .....پارت ۱🍀💚
عشق رویایی .....پارت ۱🍀💚
ویو ا.ت
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم .قرار بود امروز بریم به مدرسه ی جدید. اخ بازم یادم رفت معرفی کنم سلام من کیم ا.ت هستم و با دوستم جسی توی یک خونه زندگی میکنیم .همونطور که گفتم امروز اولین روزی هست که میخوایم به مدرسه ی جدید بریم .
رفتم تا جسی رو بیدار کنم
ا.ت:جسی بیدار شوووو (داد)
جسی:یا حضرت خواب چیشده ها ا.ت تویی سکتم دادی پدر*سگ😡
ا.ت:چیه میخواستی زودتر بیدار شی سریع پاشو اماده شیم بریم تا دیرمون نشده
جسی:باشه
جسی و ا.ت اماده شدن و راه افتادن به سمت دانشگاه . رسیدم به دانشگا و رفتیم سمت کلاسمون که ی دختر بهم تنه زد منم کم نیاوردم و جوابش رو دادم
ا.ت:هی چته تو هان
بورام:ببین منو تو درست گوه بخور فهمیدی
ا.ت:من تورو نمیخورم عزیزم(نیشخند)
بورام:هی هر*زه کاری نکن همینجا شل و پلت کنم
ا.ت:اولن من ایینه نیستم که خودتو داری توش میبینی دومن میخوای مثلا چیکار کنی هان
بورام میخواس سیلی به ا.ت بزنه که ا.ت دستش رو محکم گرفت و فشار داد و در گوشش گفت
ا.ت:فکر نکن چون قلدر مدرسه هستی میتونی واسه منم قلدری کنی فهمیدی(جدی و ترسناک)
بورام که ترسیده بود گفت باشه
ویو تهیونگ
امروز دوتا انتقالی داشتیم وقتی اومدن داخل کلاس بوارم به یکی از انتقالی ها تنه زد اونم کم ناورد و جوابش رو داد(همون مکالمه ها) وقتی دست بورام رو گرفته بود استینش افتاد پایین و یک تتو رو دستش بود اونم نه هر تتویی اون.. اون تتوی خوانوادگی کیم بود باورم نمیشه ممکنه ...
خمارییییی❤️🍷
شرط برای پارت بعد:🍧💖
لایک ۳🧡🍁
کامنت ۵🌙💛
ویو ا.ت
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم .قرار بود امروز بریم به مدرسه ی جدید. اخ بازم یادم رفت معرفی کنم سلام من کیم ا.ت هستم و با دوستم جسی توی یک خونه زندگی میکنیم .همونطور که گفتم امروز اولین روزی هست که میخوایم به مدرسه ی جدید بریم .
رفتم تا جسی رو بیدار کنم
ا.ت:جسی بیدار شوووو (داد)
جسی:یا حضرت خواب چیشده ها ا.ت تویی سکتم دادی پدر*سگ😡
ا.ت:چیه میخواستی زودتر بیدار شی سریع پاشو اماده شیم بریم تا دیرمون نشده
جسی:باشه
جسی و ا.ت اماده شدن و راه افتادن به سمت دانشگاه . رسیدم به دانشگا و رفتیم سمت کلاسمون که ی دختر بهم تنه زد منم کم نیاوردم و جوابش رو دادم
ا.ت:هی چته تو هان
بورام:ببین منو تو درست گوه بخور فهمیدی
ا.ت:من تورو نمیخورم عزیزم(نیشخند)
بورام:هی هر*زه کاری نکن همینجا شل و پلت کنم
ا.ت:اولن من ایینه نیستم که خودتو داری توش میبینی دومن میخوای مثلا چیکار کنی هان
بورام میخواس سیلی به ا.ت بزنه که ا.ت دستش رو محکم گرفت و فشار داد و در گوشش گفت
ا.ت:فکر نکن چون قلدر مدرسه هستی میتونی واسه منم قلدری کنی فهمیدی(جدی و ترسناک)
بورام که ترسیده بود گفت باشه
ویو تهیونگ
امروز دوتا انتقالی داشتیم وقتی اومدن داخل کلاس بوارم به یکی از انتقالی ها تنه زد اونم کم ناورد و جوابش رو داد(همون مکالمه ها) وقتی دست بورام رو گرفته بود استینش افتاد پایین و یک تتو رو دستش بود اونم نه هر تتویی اون.. اون تتوی خوانوادگی کیم بود باورم نمیشه ممکنه ...
خمارییییی❤️🍷
شرط برای پارت بعد:🍧💖
لایک ۳🧡🍁
کامنت ۵🌙💛
۱.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.