عشق شیرین PART. 25
و تو به مدت دو روز بی هوش بو دی و
زمانی که به هوش اومدی به مامان و
بابا ی من می گفتی مامان و بابا
و از اونجایی که هم من هم مامان و باباو
تو رو خیلی دوست داشتیم تو رو به
فرزند خوندگی قبول کردیم ولی نمی
خواستیم که بهت بگیم می ترسیدیم
که تو شاید احساس تنهایی کنی
و مامان و بابا تو رو خیلی دوست داشتن پس لطفا دو باره برگرد پیشمون
جینهو ـ نیدونم ولی نمی خوام بار اضافه ای روی دوش شما باشم
برای همین خونه رو ترک کردم
جین ـ راستی اینو بدون که من تو رو خیلی دوست دارم
جینهو ـ هی کی گفته من تو رو بخشیدم
جین ـ مگه من چیکار کردم
جینهو ـ تو همیشه منو خیلی اذیت می کردی این فکر رو از سرت بیرون کن
جین ـ چرا
جینهو ـ چرا نداره چون خیلی اذیتم می کنی فعلا هم خداحافظ
جین ـ صبر کن بیا خونه من
جینهو. چی بیام خونه یه مرد
جین ـ من برادرتم
جینهو ـ کی گفته
تو دیگه برادر من نیستی
شرطا
ده تا لایک
ده تا کامنت
زمانی که به هوش اومدی به مامان و
بابا ی من می گفتی مامان و بابا
و از اونجایی که هم من هم مامان و باباو
تو رو خیلی دوست داشتیم تو رو به
فرزند خوندگی قبول کردیم ولی نمی
خواستیم که بهت بگیم می ترسیدیم
که تو شاید احساس تنهایی کنی
و مامان و بابا تو رو خیلی دوست داشتن پس لطفا دو باره برگرد پیشمون
جینهو ـ نیدونم ولی نمی خوام بار اضافه ای روی دوش شما باشم
برای همین خونه رو ترک کردم
جین ـ راستی اینو بدون که من تو رو خیلی دوست دارم
جینهو ـ هی کی گفته من تو رو بخشیدم
جین ـ مگه من چیکار کردم
جینهو ـ تو همیشه منو خیلی اذیت می کردی این فکر رو از سرت بیرون کن
جین ـ چرا
جینهو ـ چرا نداره چون خیلی اذیتم می کنی فعلا هم خداحافظ
جین ـ صبر کن بیا خونه من
جینهو. چی بیام خونه یه مرد
جین ـ من برادرتم
جینهو ـ کی گفته
تو دیگه برادر من نیستی
شرطا
ده تا لایک
ده تا کامنت
۸.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.