چشمان اربابم
پارت:18
سر میز صبحانه نشسته بود و مشغول خوردن پنکیکی ک براش اماده کرده بودم بود
اخرین بشقاب هم شستم و گذاشتم کنار بقیه بشقاب های شسته
رفتم تا لباس ها رو هم بشورم اما با صدایی متوقف شدم
+صبر کن
برگشتم سمت صدا ارباب بود
-بله ارباب
منتظر بهش خیره شده بودم
+بیا توی اتاقم
و رفت
منم یکم ب جای خالیش نگاه کردم و وقتی ب خودم اومدم دنبالش رفتم
نمیدونم چرا اما ب بقیه خدمتکارا مرخصی داده بود البته حقم داشت اون ها هم باید میرفتن پیش خانواده هاشون
اما من خانواده ای غیر از ی برادر ک اون هم پیش کیم بود نداشتم پس جایی نرفتم
اروم وارد اتاقش شدم
روی تختش نشسته بود و سرش رو بین دستاش گرفته بود
-با من کاری داشتین
بدون اینکه سرش رو بیاره بالا بهم گفت:
+خستمه
سکوت کردم چ اتفاقی افتاده بود
-اتفاقی افتاده ارباب!؟
+تو دیگه اینجوری نکن
منظورش چی بود!؟
فلش بک"جونگکوک"
امروز هم رفتم تا ب خواهرم سر بزنم
بعد از اون روز ک رفته بود بار و کسی خواسته بود بهش دست بزنه
و من اون مرد رو کشته بودم
باهام حرف نمیزد
ازم میترسید از رفتارش میشد فهمید
منتظر در خونهاش وایساده بودم
وقتی در را باز کرد و منو دید انگار دوباره ترسیده بود
+میشه بیام تو
در رو به روم باز کرد و رفت کنار
اروم وارد خونهای ک خودم براش خریده بودم شدم
اون هیچوقت مثل من نبود چون سنش کم بود و هیچوقت باور نکرد ک پدر
مادرمون رو کشته
منم برای اینکه بفهمه پا فشاری نکردم
اجازه دادم ک لاعقل یکی از ما زندگی بهتری داشته باشه
ب خونه ای دور تا دورش گل بود و تم سفید داشت نگاه کردم
اون با من خیلی فرق داشت
خواهر کوچولو من مثل من کل زندگیش تاریک و سیاه نبود
اون متفاوت بود و ضعیف و بخاطر همین هم بود ک خونهاش رو جدا کرد
تا پیش من نباشه و در امان باشه
نمیخاست توی جنگ و درگیری باشه
زندگی من خودش ی نوع جنگه و جای امنی برای یکی مثل اون نبود
+ببخشید هاری
=من ک اون روز هم گفتم ک بخشیدمت داداشی
+اما اینطور ب نظر نمیرسه
=گفتم ک بخشیدمت تقصیر من هم بود ببخشید
+نه تقصیر تو نبود
هر دوتامون سکوت کردیم
این سکوت اذیتم میکردم
ایستادم تا برم اون هم همراه با من ایستاد
+خدافظ هاری
خواستم برم اما دلم میخاست بغلش کنم
برگشتم و رفتم سمتش
خواستم دستم رو باز کنم
اما انگار ترسید و اروم سرش رو ب سمت مخالف گرفت
من کی تورو زدم ک ازم میترسی
دستم رو مشت کردم و سریع از خونهاش خارج شدم
[ادامش توی کامنتا]
سر میز صبحانه نشسته بود و مشغول خوردن پنکیکی ک براش اماده کرده بودم بود
اخرین بشقاب هم شستم و گذاشتم کنار بقیه بشقاب های شسته
رفتم تا لباس ها رو هم بشورم اما با صدایی متوقف شدم
+صبر کن
برگشتم سمت صدا ارباب بود
-بله ارباب
منتظر بهش خیره شده بودم
+بیا توی اتاقم
و رفت
منم یکم ب جای خالیش نگاه کردم و وقتی ب خودم اومدم دنبالش رفتم
نمیدونم چرا اما ب بقیه خدمتکارا مرخصی داده بود البته حقم داشت اون ها هم باید میرفتن پیش خانواده هاشون
اما من خانواده ای غیر از ی برادر ک اون هم پیش کیم بود نداشتم پس جایی نرفتم
اروم وارد اتاقش شدم
روی تختش نشسته بود و سرش رو بین دستاش گرفته بود
-با من کاری داشتین
بدون اینکه سرش رو بیاره بالا بهم گفت:
+خستمه
سکوت کردم چ اتفاقی افتاده بود
-اتفاقی افتاده ارباب!؟
+تو دیگه اینجوری نکن
منظورش چی بود!؟
فلش بک"جونگکوک"
امروز هم رفتم تا ب خواهرم سر بزنم
بعد از اون روز ک رفته بود بار و کسی خواسته بود بهش دست بزنه
و من اون مرد رو کشته بودم
باهام حرف نمیزد
ازم میترسید از رفتارش میشد فهمید
منتظر در خونهاش وایساده بودم
وقتی در را باز کرد و منو دید انگار دوباره ترسیده بود
+میشه بیام تو
در رو به روم باز کرد و رفت کنار
اروم وارد خونهای ک خودم براش خریده بودم شدم
اون هیچوقت مثل من نبود چون سنش کم بود و هیچوقت باور نکرد ک پدر
مادرمون رو کشته
منم برای اینکه بفهمه پا فشاری نکردم
اجازه دادم ک لاعقل یکی از ما زندگی بهتری داشته باشه
ب خونه ای دور تا دورش گل بود و تم سفید داشت نگاه کردم
اون با من خیلی فرق داشت
خواهر کوچولو من مثل من کل زندگیش تاریک و سیاه نبود
اون متفاوت بود و ضعیف و بخاطر همین هم بود ک خونهاش رو جدا کرد
تا پیش من نباشه و در امان باشه
نمیخاست توی جنگ و درگیری باشه
زندگی من خودش ی نوع جنگه و جای امنی برای یکی مثل اون نبود
+ببخشید هاری
=من ک اون روز هم گفتم ک بخشیدمت داداشی
+اما اینطور ب نظر نمیرسه
=گفتم ک بخشیدمت تقصیر من هم بود ببخشید
+نه تقصیر تو نبود
هر دوتامون سکوت کردیم
این سکوت اذیتم میکردم
ایستادم تا برم اون هم همراه با من ایستاد
+خدافظ هاری
خواستم برم اما دلم میخاست بغلش کنم
برگشتم و رفتم سمتش
خواستم دستم رو باز کنم
اما انگار ترسید و اروم سرش رو ب سمت مخالف گرفت
من کی تورو زدم ک ازم میترسی
دستم رو مشت کردم و سریع از خونهاش خارج شدم
[ادامش توی کامنتا]
۲۶.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.