part9
فیک تهیونگ(عشق سیاه)پارت۹
(مادر تهیونگ و عمشو دخترش اومدن)
م تهیونگ: سلام پسرممم خدایا چقدر قد کشیدی هجب پسری زاییدما
ع تهیونگ: سلام تهیونگ
_سلام عمه جون
مایا:سلام پسر دایی(خودشو چسبوند به تهیونگ)
_مایا چیکار میکنی؟
مایا:چیه خوب دارم سلام میدم ایششش
م تهیونگ: حالا اون دوست دختره جذابت کو هان؟
مایا:دوست دختر داره؟؟
_اوم، ا.ت کجا موندی؟《بلند》
+من..اومدم
(ا.ت اروم اروم میاد پایین)
تهیونگ:
واقعا چجوری این دختر دل منو دزدید؟
مایا:این زرشک دوست دخترته؟
_از تو یکی خیلی بهتره چوب خشک
مایا: هی من خیلی خوش اندامم
_اره درختم همیشه لاغره
مایا:ایششش
+ت....ارباب
_مادر اینه
م تهیونگ: هیم خوب بنظر میدا دخترم
(دم گوش ا.ت)
م تهیونگ: چجوری مخ تهیونگو زدی؟《اروم》
+من کار خاصی نکردم
م تهیونگ: عع بگو دیگه
+ام خوب اون فکر کرد..ام چیز من...ام..فک کرد من انسانم خواست خونمو بخوره بعد فهمید خون اشاممم منو دزدی اورد اینجا و اره دیگه بعد عاشق شدیم《بلند》
م تهیونگ: باشه اروم اروم چرا دا میزنی
_اره تو خیلی خون اشامی(در گوش ا.ت)
+ببند چیزه بهتری نرسید به ذهنم(اروم روبه تهیونگ)
م تهیونگ: حالا بگذریم ا.ت تو خانواده داری دیگه؟
+ام....خوب اره
م تهیونگ: من همه خون اشاما رو میشناسم حالا بگو اسمشون رو
+ام....خب جئون جونگ هی
پایان
بچه ها یه سوال اگر واقعا این فیکو دوست ندارین بگیت که نذارم چون منم برام سخته نوشتنش نه لایک نه کامنت خوب به ادم انرژی کافی رو بدید😑همینجور بدون شرط پارت میزارم
(مادر تهیونگ و عمشو دخترش اومدن)
م تهیونگ: سلام پسرممم خدایا چقدر قد کشیدی هجب پسری زاییدما
ع تهیونگ: سلام تهیونگ
_سلام عمه جون
مایا:سلام پسر دایی(خودشو چسبوند به تهیونگ)
_مایا چیکار میکنی؟
مایا:چیه خوب دارم سلام میدم ایششش
م تهیونگ: حالا اون دوست دختره جذابت کو هان؟
مایا:دوست دختر داره؟؟
_اوم، ا.ت کجا موندی؟《بلند》
+من..اومدم
(ا.ت اروم اروم میاد پایین)
تهیونگ:
واقعا چجوری این دختر دل منو دزدید؟
مایا:این زرشک دوست دخترته؟
_از تو یکی خیلی بهتره چوب خشک
مایا: هی من خیلی خوش اندامم
_اره درختم همیشه لاغره
مایا:ایششش
+ت....ارباب
_مادر اینه
م تهیونگ: هیم خوب بنظر میدا دخترم
(دم گوش ا.ت)
م تهیونگ: چجوری مخ تهیونگو زدی؟《اروم》
+من کار خاصی نکردم
م تهیونگ: عع بگو دیگه
+ام خوب اون فکر کرد..ام چیز من...ام..فک کرد من انسانم خواست خونمو بخوره بعد فهمید خون اشاممم منو دزدی اورد اینجا و اره دیگه بعد عاشق شدیم《بلند》
م تهیونگ: باشه اروم اروم چرا دا میزنی
_اره تو خیلی خون اشامی(در گوش ا.ت)
+ببند چیزه بهتری نرسید به ذهنم(اروم روبه تهیونگ)
م تهیونگ: حالا بگذریم ا.ت تو خانواده داری دیگه؟
+ام....خوب اره
م تهیونگ: من همه خون اشاما رو میشناسم حالا بگو اسمشون رو
+ام....خب جئون جونگ هی
پایان
بچه ها یه سوال اگر واقعا این فیکو دوست ندارین بگیت که نذارم چون منم برام سخته نوشتنش نه لایک نه کامنت خوب به ادم انرژی کافی رو بدید😑همینجور بدون شرط پارت میزارم
۱۲.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.