♡pt: ¹⁰ ♡I am not your toy
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
که پدرم جلوی چشمام وایستاده بود
پدر: دختر جون تا الان کجا بودی؟
ا/ت: بابا سر کار دیگه!
پدر: اخه تا این موقعه نمیگی من سکته میکنم!
ا/ت: ببخشید پدر شیفتم یکم دیر عوض شد
پدر: اخه قربونت بشم که انقدر کار میکنی یکم استراحت کن
ا/ت: نگران من نباش بابا جونم شما سلامت باشی چیزای دیگه رو ولش کن بعدشم اخه چرا تا الان بیدار موندید
پدر: اخه نگران بودم... خیلی خب کفشاتو در آوردی توم برو دستو صورتت رو بشور و غذا درست کردم بخور و بخواب خوشگل بابا
ا/ت:«بوسه ای روی گونه پدرش میذاره» اخ قربونت بشم که انقدر مهربونی میذاشتی خودم درست میکردم
پدر: حالا که من درست کردم دیگه برو منم میرم بخوابم شبت بخیر
ا/ت: شب بخیر پدر
ا/ت ویو:
اخ خداروشکر پدر غذا درست کرد وگرنه قش میکردم از خستگی دیگه نمتونستم غذا درست کنم
به سمت اتاقم رفتم از پله ها بالا رفتم و رسیدم به دم اتاقم دستگیره رو به سمت عقب کشیدم در باز شد رفتم داخل درو بستم و به سمت تخت رفتم و لباس هام رو از تنم کندم و به سمت حموم رفتم در حموم رو کمی به عقب حول دادم که باز شد رفتم داخل... یه دوش 20دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون بدنم رو خشک کردم لباس راحتیم رو رو پوشیدم و نشستم روی صندلی جلوی آینه و با حوله شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از چند دقیقه دستی به موهام کشیدم که حس کردم دیگه خشک شده حوله رو تا کردم و رو میز گذاشتم و با شونه ای که روی میز بود موهام رو شونه زدم بعد از چند دقیقه موهام صاف شد و شونه رو رو میز گذاشتم و از روی صندلی بلند شدم و به سمت تخت رفتم گوشیم رو روی تخت گذاشته بودم برش داشتم و رفتم به سمت در دستگیره رو به سمت خودم کشیدم در باز شد و رفتم بیرون درو بستم و با قدم های آروم از پله ها رفتم پایین رفتم تو آشپز خونه نودلی که بابام درست کرده بود از یخچال برداشتم و روی گاز گذاشتم کمی حرارت دادم و بعد چند دقیقه برداشتم و گاز رو خاموش کردم و نودل رو توی کاسه ریختم و شروع کردم به خوردن همینطور که میخوردم پیامی به گوشیم ارسال شد محل ندادم و دوباره شروع کردم به خوردن ولی این دفعه گوشیم زنگ خورد نگاهی به صفحه گوشیم کردم
وا این چرا این وقت شب زنگ میزنه؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید بعدی لباس راحتی ا/ت
اسلاید بعدش نودلی که پدر ا/ت درست کرده بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب فقط میتونم بگم حمایت هاتون کمه😔💔
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷
کامنت🤍📎
فالو💙📎
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
که پدرم جلوی چشمام وایستاده بود
پدر: دختر جون تا الان کجا بودی؟
ا/ت: بابا سر کار دیگه!
پدر: اخه تا این موقعه نمیگی من سکته میکنم!
ا/ت: ببخشید پدر شیفتم یکم دیر عوض شد
پدر: اخه قربونت بشم که انقدر کار میکنی یکم استراحت کن
ا/ت: نگران من نباش بابا جونم شما سلامت باشی چیزای دیگه رو ولش کن بعدشم اخه چرا تا الان بیدار موندید
پدر: اخه نگران بودم... خیلی خب کفشاتو در آوردی توم برو دستو صورتت رو بشور و غذا درست کردم بخور و بخواب خوشگل بابا
ا/ت:«بوسه ای روی گونه پدرش میذاره» اخ قربونت بشم که انقدر مهربونی میذاشتی خودم درست میکردم
پدر: حالا که من درست کردم دیگه برو منم میرم بخوابم شبت بخیر
ا/ت: شب بخیر پدر
ا/ت ویو:
اخ خداروشکر پدر غذا درست کرد وگرنه قش میکردم از خستگی دیگه نمتونستم غذا درست کنم
به سمت اتاقم رفتم از پله ها بالا رفتم و رسیدم به دم اتاقم دستگیره رو به سمت عقب کشیدم در باز شد رفتم داخل درو بستم و به سمت تخت رفتم و لباس هام رو از تنم کندم و به سمت حموم رفتم در حموم رو کمی به عقب حول دادم که باز شد رفتم داخل... یه دوش 20دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون بدنم رو خشک کردم لباس راحتیم رو رو پوشیدم و نشستم روی صندلی جلوی آینه و با حوله شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از چند دقیقه دستی به موهام کشیدم که حس کردم دیگه خشک شده حوله رو تا کردم و رو میز گذاشتم و با شونه ای که روی میز بود موهام رو شونه زدم بعد از چند دقیقه موهام صاف شد و شونه رو رو میز گذاشتم و از روی صندلی بلند شدم و به سمت تخت رفتم گوشیم رو روی تخت گذاشته بودم برش داشتم و رفتم به سمت در دستگیره رو به سمت خودم کشیدم در باز شد و رفتم بیرون درو بستم و با قدم های آروم از پله ها رفتم پایین رفتم تو آشپز خونه نودلی که بابام درست کرده بود از یخچال برداشتم و روی گاز گذاشتم کمی حرارت دادم و بعد چند دقیقه برداشتم و گاز رو خاموش کردم و نودل رو توی کاسه ریختم و شروع کردم به خوردن همینطور که میخوردم پیامی به گوشیم ارسال شد محل ندادم و دوباره شروع کردم به خوردن ولی این دفعه گوشیم زنگ خورد نگاهی به صفحه گوشیم کردم
وا این چرا این وقت شب زنگ میزنه؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید بعدی لباس راحتی ا/ت
اسلاید بعدش نودلی که پدر ا/ت درست کرده بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب فقط میتونم بگم حمایت هاتون کمه😔💔
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷
کامنت🤍📎
فالو💙📎
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۶۱.۳k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.