- کاش میشد برای همیشه رفت...
- کاش میشد برای همیشه رفت...
به سکوت و آرامش یک خانهی روستایی
هر صبح لا به لای بوی کاهگل
زیر سایه ی درخت گردو نفس کشید
آرامش گلهای بنفشه را بغل کرد
و با نوازش بالهای پروانه، آرام شد...
کاش میشد جای ساکتی رفت و با احساسهای خوبِ جهان خلوت کرد
اینجا دلت میگیرد از بی مهریِ آدمها
آدمهایی که مدام، در حالِ دویدناند،
برای رسیدن به قافلهای که مدتهاست کلّ آرامشِ این شهر را دزدیده
باید کوچ کرد به جایی که کوچههای خاکیاش
بوی نابِ زندگی میدهند
و در دلِ سادگیِ خانههایش میتوان عاشق بود
و هر شب با خیالِ درختان گیلاس خوابید...
نرگس صرافیان
به سکوت و آرامش یک خانهی روستایی
هر صبح لا به لای بوی کاهگل
زیر سایه ی درخت گردو نفس کشید
آرامش گلهای بنفشه را بغل کرد
و با نوازش بالهای پروانه، آرام شد...
کاش میشد جای ساکتی رفت و با احساسهای خوبِ جهان خلوت کرد
اینجا دلت میگیرد از بی مهریِ آدمها
آدمهایی که مدام، در حالِ دویدناند،
برای رسیدن به قافلهای که مدتهاست کلّ آرامشِ این شهر را دزدیده
باید کوچ کرد به جایی که کوچههای خاکیاش
بوی نابِ زندگی میدهند
و در دلِ سادگیِ خانههایش میتوان عاشق بود
و هر شب با خیالِ درختان گیلاس خوابید...
نرگس صرافیان
۷۶۶
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.