وقتی فقط یک والیبالیست بودی و...💜p5
ویو جیمین
اونموقعی که داشتم لباساشو تنش میکردم بدنش خیلی خوب بود و چون کلاس بدن سازی هم باهم میرفتیم خیلی خوب بود بدنش و من هم خیلی خودمو کنترل کردم و تو ذهنم گفتم که یه پیشنهادی بهش بدم.
ویو ا/ت
وقتی بلند شدم دیدم جیمین تو اتاقش نیست از جام بلند شدم و بعد از دستشویی آمدم پایین دیدم جیمین داره صبحونه آماده میکنه. آمدم کنارش و بهش گفتم
+سلام مرسی خودم درست میکنم البته کاری نمونده همرو انجام دادی
_ااا سلام (لبخند)ولش کن حالا بیا صبحونه بخوریم که باشگاه داریم الانم ساعت ۸
+باش مرسی
_راستی امروز باهم میریم کلاس و من یه کادم هم برات دارم
+کادو؟مرسی
_اره خواهش میکنم
صبحونمون رو خوردیم و رفتم تو اتاقم و تو فکر این بودم که لباس برای باشگاه چی بپوشم که جیمین در زد
_بیام تو؟
+بیا
آمد تو با یه جعبه و رو تخت کنار من نشست و جعبه رو گذاشت کنار و بغلم کرد بعد جعبه رو داد بهم و گفت
_اینم کادویی که گفتم
+ممنون حالا چی هست؟
_ببین خودت
باز کردم دیدم یه لباس ورزی خوشگل بود. وایی خیلی خوشحال شدم و بغلش کردم و گفتم
+ممممممنوتنننننن جیمین جونم
_خواهش میکنم عشقم فقط میتونی برام یه کاری کنی؟
+چی کار؟
_امشب میتونی بیای خونه من و پیشم بخوابی ؟
+اممممممم....باش
_مرسی
و بعد من به جبمبن کفتم بره بیرون که من لباسم رو بپوشم و رفت و وقتی داشتم لباسام رو در میآوردم جیمین آمد تو و من لخت لخت بودم که سعی کردم خودم رو بپوشونم که گفت
_من که دیشب تورو دیدم الان چرا خودتو میپوشونی؟
+خب هنوز یکم خجالت میکشم
_ خجالت نکش کاری ندارم باهات که (با لبخند)
+باش
خواستم لباسمو بپوشم که جیمین منو چسبوند به دیوار و تا خواستم حرف بزنم لبشون گذاشت رو لبم و تا چند مین داشتیم همو میبوسیدیم بعد از هم جدا شدیم و من لباسم رو پوشیدم و باهم رفتیم باشگاه و ....
بچه ها این پارت رو نتونستم 🔞 کنم چون خیلی طولانی میشد پس برای پارت بعد انجام میشه ممنون
اونموقعی که داشتم لباساشو تنش میکردم بدنش خیلی خوب بود و چون کلاس بدن سازی هم باهم میرفتیم خیلی خوب بود بدنش و من هم خیلی خودمو کنترل کردم و تو ذهنم گفتم که یه پیشنهادی بهش بدم.
ویو ا/ت
وقتی بلند شدم دیدم جیمین تو اتاقش نیست از جام بلند شدم و بعد از دستشویی آمدم پایین دیدم جیمین داره صبحونه آماده میکنه. آمدم کنارش و بهش گفتم
+سلام مرسی خودم درست میکنم البته کاری نمونده همرو انجام دادی
_ااا سلام (لبخند)ولش کن حالا بیا صبحونه بخوریم که باشگاه داریم الانم ساعت ۸
+باش مرسی
_راستی امروز باهم میریم کلاس و من یه کادم هم برات دارم
+کادو؟مرسی
_اره خواهش میکنم
صبحونمون رو خوردیم و رفتم تو اتاقم و تو فکر این بودم که لباس برای باشگاه چی بپوشم که جیمین در زد
_بیام تو؟
+بیا
آمد تو با یه جعبه و رو تخت کنار من نشست و جعبه رو گذاشت کنار و بغلم کرد بعد جعبه رو داد بهم و گفت
_اینم کادویی که گفتم
+ممنون حالا چی هست؟
_ببین خودت
باز کردم دیدم یه لباس ورزی خوشگل بود. وایی خیلی خوشحال شدم و بغلش کردم و گفتم
+ممممممنوتنننننن جیمین جونم
_خواهش میکنم عشقم فقط میتونی برام یه کاری کنی؟
+چی کار؟
_امشب میتونی بیای خونه من و پیشم بخوابی ؟
+اممممممم....باش
_مرسی
و بعد من به جبمبن کفتم بره بیرون که من لباسم رو بپوشم و رفت و وقتی داشتم لباسام رو در میآوردم جیمین آمد تو و من لخت لخت بودم که سعی کردم خودم رو بپوشونم که گفت
_من که دیشب تورو دیدم الان چرا خودتو میپوشونی؟
+خب هنوز یکم خجالت میکشم
_ خجالت نکش کاری ندارم باهات که (با لبخند)
+باش
خواستم لباسمو بپوشم که جیمین منو چسبوند به دیوار و تا خواستم حرف بزنم لبشون گذاشت رو لبم و تا چند مین داشتیم همو میبوسیدیم بعد از هم جدا شدیم و من لباسم رو پوشیدم و باهم رفتیم باشگاه و ....
بچه ها این پارت رو نتونستم 🔞 کنم چون خیلی طولانی میشد پس برای پارت بعد انجام میشه ممنون
۵.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.