رز وحشی... فیک تهیونگ
پارت:12
هیشش اروم باش
دستمو نوازش وار روی سرش کشیدم
اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد و سرش رو گذاشت روی شونم
از خودم جداش کردم
-امشب اینجا نمیتونی بخوابی بیا توی اتاق من تا منم اینجا رو جمع کنم
سرش رو بی صدا تکون داد منم بردمش توی اتاق خودم وقتی روش پتو کشیدم و خواستم برم دستم رو گرفت
ب چشماش بستش نگاه کردم معلوم بود خیلی خستشه
+میشه پیشم بخوابی(بی حال
میخاستم بگم نه اما دفه قبلی ک گفتم نه اتفاق خوبی نیوفتاد
پتو رو کنار زدم و پیشش خوابیدم انتظار داشتم اون منو توی بغل بگیره اما اون خودش رو توی بغل من جا کرد
ی لحظه شوکه شدم موهاشو نوازش کردم کردمو بهش گفتم:
-ولت نمیکنم باشه تا زمانی ک خوب بشی جایی نمیرم
با منظم شدن نفساش فهمیدم خوابه
اروم از بغلم درش اوردم و رفتم بیرون توی اتاقش
اونجوری ک از حرفاش فهمیدم ی مشکلی داره ک من باید کمکش کنم تا حلش کنه
سوال من این بود ک چرا من
حالا ک من بودم باید تمام تلاش خودمو میکردم تا کمکش کنه
در اتاقش رو باز کردم
همه چی بهم ریخته بود همه چیز رو هم شکسته بود
هوفی کشیدم استینم رو بالا زدم
1ساعت بعد
و بلاخره تمام شد
وقتی داشتم شیشه های روی زمین رو جمع میکردم دستم رو برید
رفتم توی اشپزخونه تا چسب زخم بزنم روش
داشتم چسب رو میزدم روی زخمم ک ی نفر از پشت بغلم کرد
هینی کشیدم ک گفت:
+منم نترس
-چرا از خواب بیدار شدی
+نمیدونم خواب بد دیدم
برگشتم سمتش
-خواب بد؟
+خواب دیدم تو ولم کرده و رفتی منم شدم ادم قبلی همه چی از کنترلم خارج شده
-فیلا ک میبینی جلوت وایسادم
+فیلا نه همیشه باید باشی
-حالا در هر صورت
+اومده بودی اینجا چیکار کنی
با سرم ب دستم اشاره کردم
+دستت چش شده
-هیچی یکم بریده
+خوبی لازم نبود ک الان اتاق رو جمع کنی
-نه بابا ی زخم کوچولو رو اینقدر بزرگ نکن باید الان تمیزش میکردم تو ک قرار نیست تا همیشه پیش من بخوابی!
+فکر خوبیه تو از الان ب بعد میای پیش من...ادامه دارد
شرط:
لایک:۱۴۰
کامنت:۱۰۰"یونو!؟😐🚬"
[نمیخواستم بزارم اما دیگه ادم مهربانیم]
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
هیشش اروم باش
دستمو نوازش وار روی سرش کشیدم
اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد و سرش رو گذاشت روی شونم
از خودم جداش کردم
-امشب اینجا نمیتونی بخوابی بیا توی اتاق من تا منم اینجا رو جمع کنم
سرش رو بی صدا تکون داد منم بردمش توی اتاق خودم وقتی روش پتو کشیدم و خواستم برم دستم رو گرفت
ب چشماش بستش نگاه کردم معلوم بود خیلی خستشه
+میشه پیشم بخوابی(بی حال
میخاستم بگم نه اما دفه قبلی ک گفتم نه اتفاق خوبی نیوفتاد
پتو رو کنار زدم و پیشش خوابیدم انتظار داشتم اون منو توی بغل بگیره اما اون خودش رو توی بغل من جا کرد
ی لحظه شوکه شدم موهاشو نوازش کردم کردمو بهش گفتم:
-ولت نمیکنم باشه تا زمانی ک خوب بشی جایی نمیرم
با منظم شدن نفساش فهمیدم خوابه
اروم از بغلم درش اوردم و رفتم بیرون توی اتاقش
اونجوری ک از حرفاش فهمیدم ی مشکلی داره ک من باید کمکش کنم تا حلش کنه
سوال من این بود ک چرا من
حالا ک من بودم باید تمام تلاش خودمو میکردم تا کمکش کنه
در اتاقش رو باز کردم
همه چی بهم ریخته بود همه چیز رو هم شکسته بود
هوفی کشیدم استینم رو بالا زدم
1ساعت بعد
و بلاخره تمام شد
وقتی داشتم شیشه های روی زمین رو جمع میکردم دستم رو برید
رفتم توی اشپزخونه تا چسب زخم بزنم روش
داشتم چسب رو میزدم روی زخمم ک ی نفر از پشت بغلم کرد
هینی کشیدم ک گفت:
+منم نترس
-چرا از خواب بیدار شدی
+نمیدونم خواب بد دیدم
برگشتم سمتش
-خواب بد؟
+خواب دیدم تو ولم کرده و رفتی منم شدم ادم قبلی همه چی از کنترلم خارج شده
-فیلا ک میبینی جلوت وایسادم
+فیلا نه همیشه باید باشی
-حالا در هر صورت
+اومده بودی اینجا چیکار کنی
با سرم ب دستم اشاره کردم
+دستت چش شده
-هیچی یکم بریده
+خوبی لازم نبود ک الان اتاق رو جمع کنی
-نه بابا ی زخم کوچولو رو اینقدر بزرگ نکن باید الان تمیزش میکردم تو ک قرار نیست تا همیشه پیش من بخوابی!
+فکر خوبیه تو از الان ب بعد میای پیش من...ادامه دارد
شرط:
لایک:۱۴۰
کامنت:۱۰۰"یونو!؟😐🚬"
[نمیخواستم بزارم اما دیگه ادم مهربانیم]
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
۶۶.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.