فیک ۱۲
دکتر= چون اونقدر حالش بد بوده بردیمش کما
_چی
دکتر= من وقت ندارم دوباره برات بگم من باید برم به مریضان برسم(رفت)
_ آقای دکتر نرو من بدون جونکوک میمیرم هر چقدر پولش بشه من میدم فقط سالم میخوامش(گریه)
شش روز بعد
از زبان ا.ت
الان شش روز که میگذره امروز می خوام رضایت منو بگیرن تا دستگاه ها رو از جون کوک بکشند چون هیچ امیدی برای زنده ماندنش نیست
دکتر = اینجا رو امضا کنید تا دستگاه ها را ازش کشیم
_من رضایت نمیدم چون اون زنده میمونه من میدونم زنده میمونه این کار را نکنید
دکتر= باشه هرچی شما بگید چون رضایت این آقا دست شماست که زنده بمونه یا نه
پنج روز بعد
وایساده بودم از بیرون داشتم جونگ کوک و نگاه می کردم که کلی دستگاه بهش وصله یه دفعه بغضم ترکید
_ جونگ کوکاا پاشو میخوای منو تنها بزاری نرو
تا این حرف زدن احساس کردم دستش تکون خورد بدو بدو با اشک هایی که نمی داشتن جلو مو ببینم دویدم به سمت دکتر
_ دکتر احساس کردم دست جونگ کوک تکون خورد
دکتر= شاید به هوش اومده من الان میام علائم شو بررسی کنم که ببینم بهوش اومده یا نه
_چی
دکتر= من وقت ندارم دوباره برات بگم من باید برم به مریضان برسم(رفت)
_ آقای دکتر نرو من بدون جونکوک میمیرم هر چقدر پولش بشه من میدم فقط سالم میخوامش(گریه)
شش روز بعد
از زبان ا.ت
الان شش روز که میگذره امروز می خوام رضایت منو بگیرن تا دستگاه ها رو از جون کوک بکشند چون هیچ امیدی برای زنده ماندنش نیست
دکتر = اینجا رو امضا کنید تا دستگاه ها را ازش کشیم
_من رضایت نمیدم چون اون زنده میمونه من میدونم زنده میمونه این کار را نکنید
دکتر= باشه هرچی شما بگید چون رضایت این آقا دست شماست که زنده بمونه یا نه
پنج روز بعد
وایساده بودم از بیرون داشتم جونگ کوک و نگاه می کردم که کلی دستگاه بهش وصله یه دفعه بغضم ترکید
_ جونگ کوکاا پاشو میخوای منو تنها بزاری نرو
تا این حرف زدن احساس کردم دستش تکون خورد بدو بدو با اشک هایی که نمی داشتن جلو مو ببینم دویدم به سمت دکتر
_ دکتر احساس کردم دست جونگ کوک تکون خورد
دکتر= شاید به هوش اومده من الان میام علائم شو بررسی کنم که ببینم بهوش اومده یا نه
۴.۳k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.