برادر غیرتی من
پارت ۴۲
هوجو : حسود
آیو : وای که چقدر......
یون : انقدر میخوری نمیترکی
آیو : نه شما هم که به غیر شیر موز و الکل چیز دیگه ای ندارید
لیا : پس تو چی میخوری
هوجو : شیرموزا مال یونه الکلا مال من
یون : چرا تو میخوری من نباید بخورم
هوجو : زیرا اختیار شما دست منه
دنیز : عرررررررررررررررررررررر چرا اون شامپاینا پشته
یون : هوجوووووووووووووو
هوجو : دلم میخواد
یون : منم دلم میخواد الکل بخورم
هوجو : منم دلم میخواد به لونا زنگ بزنم
یون : نخیر زنگ نمیزنی ( عصبی )
هوجو : نگانگا عصبی شد
جیمین : بین سوال این چقدر سبکه ؟
هوجو : خیلی سبکه
یون : چرا
سوجون : آخه پاهات رو زمین نیست
یونا : الو ...... آهان ........ ممنون که اطلاع دادید
یونا : هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
همه : بنال چی شد
یونا : اولا پدرو مادرامون زندن دومن یون و هوجو دیگه واقعا مال همین
دنیز : منظورت
یونا : یعنی یه قرار داد بستن که اگه بخوان از هم جدا بشن نمیتونن
هوجو : این مال منه همه جوره مال منه
یون : هوجو
هوجو : چیه
یون : دلم درد میکنه
یونا : یعنی........
یون : دست پرورده ی هانول
هانول : ذهنتو درویش کن
هوجو : آفرین
ویوی یون
هوجو : چرا انقدر داغی
یون : نمیدونم ولی مریض نیستم
دنیز : اگه مریض نیستی چرا داغی ؟
یونا : این دما با آب یخ حل نمیشه هوجو
هوجو : باشه
یون : بخدا مریض میشم
یونا : دنیز تو رشتت پزشکیه ببین این چشه
دنیز : باشه ولی هنوز یه ساله رشتم پزشکیه
یون : الان میزنن میکشتم
دنیز : خیالت راحت فقط نمونه خونت رو لازم دارم
یونا : بگیر یون
چاقو رو برام انداخت و گرفتم و با هاش دستمو بریدم
هوجو : یون ( حرسی )
یون : بیا
دنیز : آهان ممنون چند دقیقه ی دیگه نتیجه میاد
هوجو : کوچولو
یون : چته
دستمو گرفت و بست
هوجو: بغلم نمیکنی
یون : نه
یونا : گوه نخور
از پشت هلم داد و هوجو سریع گرفتم
یون : یوناااااااااااااااااااااااا
یونا :..........................
خوابم میاد مثل سگ صبحم باید ساعت ۶ بلند شم و تا ساعت ۱۱ شب برم بیرون امید وارم همتون عید خوبی داشته باشید
🐾🐾
هوجو : حسود
آیو : وای که چقدر......
یون : انقدر میخوری نمیترکی
آیو : نه شما هم که به غیر شیر موز و الکل چیز دیگه ای ندارید
لیا : پس تو چی میخوری
هوجو : شیرموزا مال یونه الکلا مال من
یون : چرا تو میخوری من نباید بخورم
هوجو : زیرا اختیار شما دست منه
دنیز : عرررررررررررررررررررررر چرا اون شامپاینا پشته
یون : هوجوووووووووووووو
هوجو : دلم میخواد
یون : منم دلم میخواد الکل بخورم
هوجو : منم دلم میخواد به لونا زنگ بزنم
یون : نخیر زنگ نمیزنی ( عصبی )
هوجو : نگانگا عصبی شد
جیمین : بین سوال این چقدر سبکه ؟
هوجو : خیلی سبکه
یون : چرا
سوجون : آخه پاهات رو زمین نیست
یونا : الو ...... آهان ........ ممنون که اطلاع دادید
یونا : هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
همه : بنال چی شد
یونا : اولا پدرو مادرامون زندن دومن یون و هوجو دیگه واقعا مال همین
دنیز : منظورت
یونا : یعنی یه قرار داد بستن که اگه بخوان از هم جدا بشن نمیتونن
هوجو : این مال منه همه جوره مال منه
یون : هوجو
هوجو : چیه
یون : دلم درد میکنه
یونا : یعنی........
یون : دست پرورده ی هانول
هانول : ذهنتو درویش کن
هوجو : آفرین
ویوی یون
هوجو : چرا انقدر داغی
یون : نمیدونم ولی مریض نیستم
دنیز : اگه مریض نیستی چرا داغی ؟
یونا : این دما با آب یخ حل نمیشه هوجو
هوجو : باشه
یون : بخدا مریض میشم
یونا : دنیز تو رشتت پزشکیه ببین این چشه
دنیز : باشه ولی هنوز یه ساله رشتم پزشکیه
یون : الان میزنن میکشتم
دنیز : خیالت راحت فقط نمونه خونت رو لازم دارم
یونا : بگیر یون
چاقو رو برام انداخت و گرفتم و با هاش دستمو بریدم
هوجو : یون ( حرسی )
یون : بیا
دنیز : آهان ممنون چند دقیقه ی دیگه نتیجه میاد
هوجو : کوچولو
یون : چته
دستمو گرفت و بست
هوجو: بغلم نمیکنی
یون : نه
یونا : گوه نخور
از پشت هلم داد و هوجو سریع گرفتم
یون : یوناااااااااااااااااااااااا
یونا :..........................
خوابم میاد مثل سگ صبحم باید ساعت ۶ بلند شم و تا ساعت ۱۱ شب برم بیرون امید وارم همتون عید خوبی داشته باشید
🐾🐾
۳.۵k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.