P4
《Mine》
پارت چهار
ا.ت خوابید ارهههه بالاخره تونست خواب رو ببینه فقط یچیزی عجیب بود ا.ت جایی بود که نمیشناخت...
(میخام کرم بریزم تازه یادم اومده بهتون بگم ا.ت چه شکلیه👍🏻🗿 خو ا.ت یه دختر با موهای بلند تا کمرشه با چشمای قهوه ای پوست سفید اندام عالی و ی قیافه شبیه جنی چیز دیگه ای ب ذهنم نخورد👌🏻😂 )
خیلی جای عجیبی بود البته با اینکه اونجا هیچی نبود شبیه یه خونه مربع شکل بود با دیوارای سفید.... جلوش اونو دید اره اون مرده
مرده:همم بالاخره اومدی دلتنگت بودم خیلی وقت بود نیومده بودی
ا.ت:امم ببخشید اسمت چیه؟
مرده:ببخشید معرفی نکردم و جیمین هستم
ا.ت :اها مرسی ولی سومی.... اون کار تو بود؟
جیمین:آره کار من بود چیزی نگو میدونم چی میخای بپرسی بزار جوابتو از الان بدم ببین من همه چیرو از تو میدونم اسمت و همه ی اینا من میدونم اون باهات چیکار کرده و الان فقط اینجام که کمکت کنم من اینکارو کردم چون میدونم چقد از اون متنفری (یه لبخند کیوت)
ا.ت:هوم مرسی راستشو بخوای خوشم اومد ولی من نمیدونستم میشه تو خواب آگاهانه سفر کرد...
جیمین:هوم درک میکنم
ا.ت:تو چرا اینکارو میکنی؟
جیمین:کدوم کار؟
ا.ت:سفر در خواب بقیه
جیمین:خب منم مثل تو بودم از یکی کینه ب دل داشتم و واسه همین خواب اگاهانه رو انتخاب کردم ولی دیگه حال نمیداد پس با کلی تلاش تونستم کاری کنم که تو خواب بقیه سفر کنم
.....ا.ت واقعا از اینکه با اون وقت بگذرونه خوشش میومد اون دیگه تو مدرسه ناراحت نبود چون فکر سومی از سرش پریده بود
خب بچه ها ببخشید کم بود مامانم صدام میکنه باید برم بابایییی💙
پارت چهار
ا.ت خوابید ارهههه بالاخره تونست خواب رو ببینه فقط یچیزی عجیب بود ا.ت جایی بود که نمیشناخت...
(میخام کرم بریزم تازه یادم اومده بهتون بگم ا.ت چه شکلیه👍🏻🗿 خو ا.ت یه دختر با موهای بلند تا کمرشه با چشمای قهوه ای پوست سفید اندام عالی و ی قیافه شبیه جنی چیز دیگه ای ب ذهنم نخورد👌🏻😂 )
خیلی جای عجیبی بود البته با اینکه اونجا هیچی نبود شبیه یه خونه مربع شکل بود با دیوارای سفید.... جلوش اونو دید اره اون مرده
مرده:همم بالاخره اومدی دلتنگت بودم خیلی وقت بود نیومده بودی
ا.ت:امم ببخشید اسمت چیه؟
مرده:ببخشید معرفی نکردم و جیمین هستم
ا.ت :اها مرسی ولی سومی.... اون کار تو بود؟
جیمین:آره کار من بود چیزی نگو میدونم چی میخای بپرسی بزار جوابتو از الان بدم ببین من همه چیرو از تو میدونم اسمت و همه ی اینا من میدونم اون باهات چیکار کرده و الان فقط اینجام که کمکت کنم من اینکارو کردم چون میدونم چقد از اون متنفری (یه لبخند کیوت)
ا.ت:هوم مرسی راستشو بخوای خوشم اومد ولی من نمیدونستم میشه تو خواب آگاهانه سفر کرد...
جیمین:هوم درک میکنم
ا.ت:تو چرا اینکارو میکنی؟
جیمین:کدوم کار؟
ا.ت:سفر در خواب بقیه
جیمین:خب منم مثل تو بودم از یکی کینه ب دل داشتم و واسه همین خواب اگاهانه رو انتخاب کردم ولی دیگه حال نمیداد پس با کلی تلاش تونستم کاری کنم که تو خواب بقیه سفر کنم
.....ا.ت واقعا از اینکه با اون وقت بگذرونه خوشش میومد اون دیگه تو مدرسه ناراحت نبود چون فکر سومی از سرش پریده بود
خب بچه ها ببخشید کم بود مامانم صدام میکنه باید برم بابایییی💙
۲.۴k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.