PT.18
سوجونگ با رفتن جیمین روی تخت دراز کشید و سرش رو به بالشت فشرد و شروع کرد به گریه کردن
بالشت کلا از اشک های سوجونگ خیس شده بود
طوری بود که کسی اگر نمیدونست سوجونگ گریه کرده فکر میکرد یک بشکه آب ریختن{واد فا...چیرو به چی تشبیه کردم💔😂}
_ه...ه...هق....بچ...
از گریه کردن داشت نفس کم میآورد سعی کرد با نفس کشیدن این حس خفگی رو از بین ببره روی تخت نشست و سعی کرد نفس بکشه
_شای..هه...شاید باید واقعا بمیرم؟
با گفتن این کلمه بدون توجه به دردی که تو بدنش پیچید به سمت بالکن رفت و در رو باز کرد و به سمت بیرون رفت و
از ارتفاع بالا تا پایین رو چک کرد اگه از اینجا میوفتاد شکی درش نبود که میمرد پس پاهاش رو از دمپایی خارج کرد و آروم پاهاش رو روی
سنگ سرد بالکون گذاشت و یک دفعه هم به پایین نگاه کرد و خواست بپره که...
سوجونگگگگگگگگگگ
○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۳+ لایک
الان یکم نت خریدم شخصیتهای فیک تازه رو آماده کنم بزارم تا شما اینو بخونید نگید هم کمه دارم براتون فیک تازه میزارم
بالشت کلا از اشک های سوجونگ خیس شده بود
طوری بود که کسی اگر نمیدونست سوجونگ گریه کرده فکر میکرد یک بشکه آب ریختن{واد فا...چیرو به چی تشبیه کردم💔😂}
_ه...ه...هق....بچ...
از گریه کردن داشت نفس کم میآورد سعی کرد با نفس کشیدن این حس خفگی رو از بین ببره روی تخت نشست و سعی کرد نفس بکشه
_شای..هه...شاید باید واقعا بمیرم؟
با گفتن این کلمه بدون توجه به دردی که تو بدنش پیچید به سمت بالکن رفت و در رو باز کرد و به سمت بیرون رفت و
از ارتفاع بالا تا پایین رو چک کرد اگه از اینجا میوفتاد شکی درش نبود که میمرد پس پاهاش رو از دمپایی خارج کرد و آروم پاهاش رو روی
سنگ سرد بالکون گذاشت و یک دفعه هم به پایین نگاه کرد و خواست بپره که...
سوجونگگگگگگگگگگ
○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۳+ لایک
الان یکم نت خریدم شخصیتهای فیک تازه رو آماده کنم بزارم تا شما اینو بخونید نگید هم کمه دارم براتون فیک تازه میزارم
۲۲.۱k
۱۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.