فیک《 نباید اینطوری میشد 》
فیک《 نباید اینطوری میشد 》
P*10*
با تردید وارد عمارت شدم
وقتی وارد عمارت شدم فقط یه لامپ وسط خونه روشن بود
همینجوری جلو میرفتم که یهو همه ی برقای عمارت روشن شد و شوگا رو روی پله ها دیدم که با نیشخند نگام میکرد
+چه خبر بیبی گرل؟
_من بیبی گرل تو نیستم
+اوه ......یادم رفته بود باید دوباره مال خودم بکنمت
_تو این حق رو نداری
+هه کی گفته؟
_برو با همون هرزه ای که بودی
+حوصله ندارم یه حرف رو دوبار تکرار کنم که مست بودم
میخواستم حرف بزنم که یهو جلوی دهنم گرفته شد و .....(سیاهی)
وقتی پاشدم لخت روی تخت بودم دست و پاهام بسته شده بود که یهو شوگا اومد تو اتاق لباسا شو در اورد و روم خیمه زد و.........................(اسمات نمینویسم)
(ویو بعد از کارای خاک بر سری)
+حالا دیگه بیبی گرل منی
_.........
+ هوم؟
_..........
+درد داری ؟
_ جرم دادی بعد میگی درد داری؟
+پاشو بریم حموم
_ نمیتونم حرکت کنم
(ویو شوگا )
براید استایل بغلش کردم بردمش حموم زیر دلش رو ماساژ دادم
یکی از لباسام رو تنش کردم بعدش رفت که بخوابه
منم رفتم به کارام برسم
..........................
P*10*
با تردید وارد عمارت شدم
وقتی وارد عمارت شدم فقط یه لامپ وسط خونه روشن بود
همینجوری جلو میرفتم که یهو همه ی برقای عمارت روشن شد و شوگا رو روی پله ها دیدم که با نیشخند نگام میکرد
+چه خبر بیبی گرل؟
_من بیبی گرل تو نیستم
+اوه ......یادم رفته بود باید دوباره مال خودم بکنمت
_تو این حق رو نداری
+هه کی گفته؟
_برو با همون هرزه ای که بودی
+حوصله ندارم یه حرف رو دوبار تکرار کنم که مست بودم
میخواستم حرف بزنم که یهو جلوی دهنم گرفته شد و .....(سیاهی)
وقتی پاشدم لخت روی تخت بودم دست و پاهام بسته شده بود که یهو شوگا اومد تو اتاق لباسا شو در اورد و روم خیمه زد و.........................(اسمات نمینویسم)
(ویو بعد از کارای خاک بر سری)
+حالا دیگه بیبی گرل منی
_.........
+ هوم؟
_..........
+درد داری ؟
_ جرم دادی بعد میگی درد داری؟
+پاشو بریم حموم
_ نمیتونم حرکت کنم
(ویو شوگا )
براید استایل بغلش کردم بردمش حموم زیر دلش رو ماساژ دادم
یکی از لباسام رو تنش کردم بعدش رفت که بخوابه
منم رفتم به کارام برسم
..........................
۱۴.۸k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.