✨🍂پارت6🍂✨
ویو ماری
واییییی دیدی اخر من بد بخت شدم بهش گفتم شخمی اخخخخخ صبر کن... چی گفت؟؟؟؟ گفت امتحان؟؟؟ من هیچی نخوندم بد بخت شدم
کوک: ماری خوبی؟
ماری: هیچی نخوندم حال میکنی بد بختیو؟
جیمین: بد جور
استاد: ماری یونگی پاشین برگه هارو پخش کنین
پا شدم برگه هارو پخش کردم رفتم نشستم ببینم چند تا سوال داره 22 تا؟؟!!!؟؟؟؟؟
تا تونستم همرو جواب دادم هه فکر کردین کی هستین من زود تر همه رفنم برگه رو دادم یکم عشوه اومدم که...
استاد: بچه ها طواف هارو درست بخونین و تا میتونید جواب بدید
رفتم نشستم سر جام سرمو گذاشتم روی میز دیدم ته داخل اولی مونده با غم داشتم نگاهش میکردم که نگاهش بهم افتاد سریع نگاهمو گرفتم که دستی روی صورتم حس کردم دیدم تهیونگه بهش لبخند زدم اونم همین طور بعد دوباره به برگش نگاه کردم که دیگه چیزی نفهمیدم و.....
ویو ته
برای دومین نفر برگمو دادم رفتم نشستم که دیدم ماری خوابه منم سرمو رو به روش قرار دادم بهش خندیدم که چرا اینقدر کیوته که زنگ خورد و دوستاش اومد بالا سرش
دان بی: دخ.... دخی..... پاشوووو
ماری: ها چیه امتحان چی شد؟ پاس شدم
می سان: دخترم صد ریدی
نورا: عه این طوری بهش نگین دیگهههه
ماری: نورا راست میگه
دان بی: بیا بریم
کوک: اره بریم
می سان: شما کجا؟
جیمین: ماری میگه
ماری: اره بیاین بگم
ته: ااا بچه ها.... میشه منم بیام؟
ماری: اره بیا
میرن توی حیاط و ماری همه چیزو میگه
نورا: بعنی دیگه یه اکیپ 8 نفره شدیم؟ هوراااا
دان بی: لاوین نیس
کوک: شما یکی دیگه رو هم داشتین؟
ماری: اره
جیمین: کجایی بود؟
می سان: ایرانی
ته: چه جالب
دان بی: بچه ها من میخوام از دکه سینرژی
بگیرم همه میخاین؟
همه: اره اره(دکه های مدرسه کره ای این طوریه که اگر شهریه مدرسه رو داده باشی بدون پول از دکه هرچی بخوای میگیری)
دان بی: بیاین
کوک: بریم روی اون نیم کت؟
ماری: بریم
داشتیم میرفتیم که ستا دختر با دوتا پسر زود تر از ما نشستن
کوک: شیت، پاشو
دختره: چرا اون وقت؟
ته: پاشو وگر...
ماری: یه لحظه صبر کن
ماری: مشکلت با ما چیه؟
دختره: مشکلم اینه که چرا نمیمیری
ماری: زندگی من دست خودمه هری
دختره: نرم چی میشه؟
ماری: همچین چیزی میشه(قهوه ای که دستش بود رو گرفت ریخت روی لباسش)
یکی از پسرا: تو چی کار کردی؟
ماری: تو یکی لازم نی از دوست دخترت که همین دو دیره پیش داشت با داداشت لب میگرفت دفاع کنی
پسره: عشقم همچین کاری نمیکنه
ماری: باشه مهم نی باور میکنی یا نه گمشو وگرنه بد میبینی
پاشدن که برن کت ماری
گفت: هیشت، دختره، اینقدر عشوه نیا یکی میگیره میبرتت همچین میکنتت صدا بز میدی
همه براش دست زدن
می سان: واووووو افرین دختر
ته: عالی بود دخترم
ماری: به من نگو دخترم
ته: باشه
کوک: افرین از جمله اخرت خیلی لذت بردم
دان بی: اره عالی بود
ماری: ما اینیم دیگهههه
اینارو گذاشتم یکم دوم بیارین تافردا🌚
واییییی دیدی اخر من بد بخت شدم بهش گفتم شخمی اخخخخخ صبر کن... چی گفت؟؟؟؟ گفت امتحان؟؟؟ من هیچی نخوندم بد بخت شدم
کوک: ماری خوبی؟
ماری: هیچی نخوندم حال میکنی بد بختیو؟
جیمین: بد جور
استاد: ماری یونگی پاشین برگه هارو پخش کنین
پا شدم برگه هارو پخش کردم رفتم نشستم ببینم چند تا سوال داره 22 تا؟؟!!!؟؟؟؟؟
تا تونستم همرو جواب دادم هه فکر کردین کی هستین من زود تر همه رفنم برگه رو دادم یکم عشوه اومدم که...
استاد: بچه ها طواف هارو درست بخونین و تا میتونید جواب بدید
رفتم نشستم سر جام سرمو گذاشتم روی میز دیدم ته داخل اولی مونده با غم داشتم نگاهش میکردم که نگاهش بهم افتاد سریع نگاهمو گرفتم که دستی روی صورتم حس کردم دیدم تهیونگه بهش لبخند زدم اونم همین طور بعد دوباره به برگش نگاه کردم که دیگه چیزی نفهمیدم و.....
ویو ته
برای دومین نفر برگمو دادم رفتم نشستم که دیدم ماری خوابه منم سرمو رو به روش قرار دادم بهش خندیدم که چرا اینقدر کیوته که زنگ خورد و دوستاش اومد بالا سرش
دان بی: دخ.... دخی..... پاشوووو
ماری: ها چیه امتحان چی شد؟ پاس شدم
می سان: دخترم صد ریدی
نورا: عه این طوری بهش نگین دیگهههه
ماری: نورا راست میگه
دان بی: بیا بریم
کوک: اره بریم
می سان: شما کجا؟
جیمین: ماری میگه
ماری: اره بیاین بگم
ته: ااا بچه ها.... میشه منم بیام؟
ماری: اره بیا
میرن توی حیاط و ماری همه چیزو میگه
نورا: بعنی دیگه یه اکیپ 8 نفره شدیم؟ هوراااا
دان بی: لاوین نیس
کوک: شما یکی دیگه رو هم داشتین؟
ماری: اره
جیمین: کجایی بود؟
می سان: ایرانی
ته: چه جالب
دان بی: بچه ها من میخوام از دکه سینرژی
بگیرم همه میخاین؟
همه: اره اره(دکه های مدرسه کره ای این طوریه که اگر شهریه مدرسه رو داده باشی بدون پول از دکه هرچی بخوای میگیری)
دان بی: بیاین
کوک: بریم روی اون نیم کت؟
ماری: بریم
داشتیم میرفتیم که ستا دختر با دوتا پسر زود تر از ما نشستن
کوک: شیت، پاشو
دختره: چرا اون وقت؟
ته: پاشو وگر...
ماری: یه لحظه صبر کن
ماری: مشکلت با ما چیه؟
دختره: مشکلم اینه که چرا نمیمیری
ماری: زندگی من دست خودمه هری
دختره: نرم چی میشه؟
ماری: همچین چیزی میشه(قهوه ای که دستش بود رو گرفت ریخت روی لباسش)
یکی از پسرا: تو چی کار کردی؟
ماری: تو یکی لازم نی از دوست دخترت که همین دو دیره پیش داشت با داداشت لب میگرفت دفاع کنی
پسره: عشقم همچین کاری نمیکنه
ماری: باشه مهم نی باور میکنی یا نه گمشو وگرنه بد میبینی
پاشدن که برن کت ماری
گفت: هیشت، دختره، اینقدر عشوه نیا یکی میگیره میبرتت همچین میکنتت صدا بز میدی
همه براش دست زدن
می سان: واووووو افرین دختر
ته: عالی بود دخترم
ماری: به من نگو دخترم
ته: باشه
کوک: افرین از جمله اخرت خیلی لذت بردم
دان بی: اره عالی بود
ماری: ما اینیم دیگهههه
اینارو گذاشتم یکم دوم بیارین تافردا🌚
۵.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.