عشق رویایی من
عشق رویایی من
پارت 3
صبح یکشنبه
ساعت 6 صبح
لباسمو پوشیدم که امروز برم سرکار.
حالم بهتر بود،سوار ماشینم شدم و به طرف شرکت حرکت کردم.
وقتی رسیدم جای پارک کردن ماشین نبود برای همین ماشین رو یه جای دور از شرکت پارک کردم.
رفتم داخل شرکت و میز کارم رو یکم تمیز کردم و به کارام رسیدم.(ولی خدایی بچهها منشی بودن خیلی به جیمین میاد عرررررر🛐😂)
رو به یکی از کارمندان:
آقای مین هنوز نیومده؟
@ نه فعلا نیومده گفتن امروز یکم دیر میان.
نگفت برای چی؟
@ نه.
عجیبه این آقای مین همیشه کار داره خب مهم نیست به کارام برسم تا بیاد.
(آقای مین بعد از نیم ساعت اومد شرکت)
یونگی رو به آبدارچی شرکت:
~اقای لی یه دمنوش برای من بیارید دفتر.
@ چشم آقای مین.
از کنارم رد شد بره دفتر که برگشت گفت:
~شما هم تشریفتون بیایید دفتر.
چ...چشم آقای مین.
ویو جیمین:
وایی فکر کردم یادش رفته خداا این جادوگره رسماً.
با ترس رفتم اتاق کارش.
بله آقای مین با من کاری داشتید؟
~دیروز انگار حالتون خوب بود و منو سر کار گذاشته بودید درسته.
نه...خب راستش...
~نمیخواد توضیح بدی فقط گفتم بهت بگم دیگه یه بارم غیبت نمیکنی تمام.
الان بفرمایید برید سر کارتون.
چشم.
~آها راستی لیوان دمنوش منو هم ببر بیرون.
(از اونجا اومدم بیرون و یجورایی خورد شده بودم)
......
فرزندانم پارت های بعدی یکم جذاب تر میشه فعلا چیزی نیست میدونم فعلا خیلی بده ولی تموم تلاشمو میکنم جذاب ترش کنم.
بوس🤌🏻😉
فقط با عکسا حال کنید🛐
پارت 3
صبح یکشنبه
ساعت 6 صبح
لباسمو پوشیدم که امروز برم سرکار.
حالم بهتر بود،سوار ماشینم شدم و به طرف شرکت حرکت کردم.
وقتی رسیدم جای پارک کردن ماشین نبود برای همین ماشین رو یه جای دور از شرکت پارک کردم.
رفتم داخل شرکت و میز کارم رو یکم تمیز کردم و به کارام رسیدم.(ولی خدایی بچهها منشی بودن خیلی به جیمین میاد عرررررر🛐😂)
رو به یکی از کارمندان:
آقای مین هنوز نیومده؟
@ نه فعلا نیومده گفتن امروز یکم دیر میان.
نگفت برای چی؟
@ نه.
عجیبه این آقای مین همیشه کار داره خب مهم نیست به کارام برسم تا بیاد.
(آقای مین بعد از نیم ساعت اومد شرکت)
یونگی رو به آبدارچی شرکت:
~اقای لی یه دمنوش برای من بیارید دفتر.
@ چشم آقای مین.
از کنارم رد شد بره دفتر که برگشت گفت:
~شما هم تشریفتون بیایید دفتر.
چ...چشم آقای مین.
ویو جیمین:
وایی فکر کردم یادش رفته خداا این جادوگره رسماً.
با ترس رفتم اتاق کارش.
بله آقای مین با من کاری داشتید؟
~دیروز انگار حالتون خوب بود و منو سر کار گذاشته بودید درسته.
نه...خب راستش...
~نمیخواد توضیح بدی فقط گفتم بهت بگم دیگه یه بارم غیبت نمیکنی تمام.
الان بفرمایید برید سر کارتون.
چشم.
~آها راستی لیوان دمنوش منو هم ببر بیرون.
(از اونجا اومدم بیرون و یجورایی خورد شده بودم)
......
فرزندانم پارت های بعدی یکم جذاب تر میشه فعلا چیزی نیست میدونم فعلا خیلی بده ولی تموم تلاشمو میکنم جذاب ترش کنم.
بوس🤌🏻😉
فقط با عکسا حال کنید🛐
۱.۴k
۱۲ دی ۱۴۰۳