فرشته ی من/My angel
فرشته ی من/My angel
پارت:۱۱
ویو ا/ت:
دیشت خیلی خوب خوابیده بودم و مشکلی برای خواب نداشتم
ساعت ۷ بود و دیگه خوابم نمیبرد
بلند شدم و رفتم کارای لازم و کردم و بعد رفتم توی آشپزخونه
چیز خوش مزه ای نبود که بخورم ولی داشتم ضعف میکردم
به هر دلیلی میخواستم تا تهیونگ و ببینم پس بهش پیام دادم چون ترسیدم که شاید خواب باشه
پیام ا/ت:
سلام تهیونگ، میگم مین میخوام برم کافه باهام میای؟ترسیدم خواب باشی پس بهت پیام دادم.
بعد منتظر موندم
ویو ته:
صبح ساعت ۶:۳۰ بیدار شدم و رفتم کارای لازم و کردم
نزدیک ساعت های ۷:۴۵ اینا دیدم ا/ت پیام داده
خیلی خوش حال شدم
گوشیم و روشن کردم و پیام مشو خوندم
بعد با ذوق بهش زنگ زدم
مکالمشون:
-سلام ا/ت خوبی؟پیام داده بودی الان کجایی؟
عااا سلام تهیونگ من هنوز خونم ،تو کجایی؟خواب که نبودی؟بیدارت کردم؟؟
-نه ،نگران نباش من خیلی وقته که بیدارم
هوفف پس خوبه خوب کی بریم؟
-الان میخوای بیام دنبالت؟
اره،اگه مشکلی نداری منم الان حاظر میشم
-باشه ،پس فعلا
فعلا
(پایان مکالمه)
ویو ا/ت:
رفتم و لباسمو پوشیدم (عکسشو میزارم ) و یه آرایش ملیح کردم و موهام و درست کردم
و بعد منتظر تهیونگ موندم
بعد ۵ دقیقه رسید
رفتم دم در و در و باز کردم
اههه چرا همه چی به این بشر میاد؟؟؟خیلی توی همه ی لباسا خوشتیپه..
-ا/ت؟خوبی ؟
ها؟چی؟اره خوبم،بریم؟
-اره بیا
باشه اومدم
رفتم سمت کافه راه افتادیم
پیاده رفتیم چون تقریبا نزدیک بود
بعد ۱۵ مین رسیدیم
و یه جا پیدا کردیم و نشستیم
ویو ته:
رسیدم به خونه ی ا/ت و اونم اومد
خیلی خوشگله مثله فرشته ها میمونه
باید مال من بشه..
رفتیم سمت کافه
دلم میخواست دستشو بگیرم..
رسیدیم و یه جا نشستیم
ا/ت یه قهوه با یه کروسان سفارش داد و من هم فقط یه قهوه گرفتم چون زیاد گشنم نبود
غذا رو خوردیم و حساب کردیم و رفتیم بیرون
خوب شد؟خیلی وقت بود ننوشته بودم 😂
پارت:۱۱
ویو ا/ت:
دیشت خیلی خوب خوابیده بودم و مشکلی برای خواب نداشتم
ساعت ۷ بود و دیگه خوابم نمیبرد
بلند شدم و رفتم کارای لازم و کردم و بعد رفتم توی آشپزخونه
چیز خوش مزه ای نبود که بخورم ولی داشتم ضعف میکردم
به هر دلیلی میخواستم تا تهیونگ و ببینم پس بهش پیام دادم چون ترسیدم که شاید خواب باشه
پیام ا/ت:
سلام تهیونگ، میگم مین میخوام برم کافه باهام میای؟ترسیدم خواب باشی پس بهت پیام دادم.
بعد منتظر موندم
ویو ته:
صبح ساعت ۶:۳۰ بیدار شدم و رفتم کارای لازم و کردم
نزدیک ساعت های ۷:۴۵ اینا دیدم ا/ت پیام داده
خیلی خوش حال شدم
گوشیم و روشن کردم و پیام مشو خوندم
بعد با ذوق بهش زنگ زدم
مکالمشون:
-سلام ا/ت خوبی؟پیام داده بودی الان کجایی؟
عااا سلام تهیونگ من هنوز خونم ،تو کجایی؟خواب که نبودی؟بیدارت کردم؟؟
-نه ،نگران نباش من خیلی وقته که بیدارم
هوفف پس خوبه خوب کی بریم؟
-الان میخوای بیام دنبالت؟
اره،اگه مشکلی نداری منم الان حاظر میشم
-باشه ،پس فعلا
فعلا
(پایان مکالمه)
ویو ا/ت:
رفتم و لباسمو پوشیدم (عکسشو میزارم ) و یه آرایش ملیح کردم و موهام و درست کردم
و بعد منتظر تهیونگ موندم
بعد ۵ دقیقه رسید
رفتم دم در و در و باز کردم
اههه چرا همه چی به این بشر میاد؟؟؟خیلی توی همه ی لباسا خوشتیپه..
-ا/ت؟خوبی ؟
ها؟چی؟اره خوبم،بریم؟
-اره بیا
باشه اومدم
رفتم سمت کافه راه افتادیم
پیاده رفتیم چون تقریبا نزدیک بود
بعد ۱۵ مین رسیدیم
و یه جا پیدا کردیم و نشستیم
ویو ته:
رسیدم به خونه ی ا/ت و اونم اومد
خیلی خوشگله مثله فرشته ها میمونه
باید مال من بشه..
رفتیم سمت کافه
دلم میخواست دستشو بگیرم..
رسیدیم و یه جا نشستیم
ا/ت یه قهوه با یه کروسان سفارش داد و من هم فقط یه قهوه گرفتم چون زیاد گشنم نبود
غذا رو خوردیم و حساب کردیم و رفتیم بیرون
خوب شد؟خیلی وقت بود ننوشته بودم 😂
۷۵۶
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.