پارت چهارم
ا/ت رفت خونه و خودشو انداخت رو مبل برادر ا/ت(آروین) اومد خونه ماجرا رو ازش پرسید
ا/ت:سلام
آروین:علیک خیره ایشالا لباس خوشگلاتو پوشیدی
ا/ت:رل زدم آروین
آروین:آها باش
ا/ت: جدی گفتم
آروین: با کی ؟* عصبانی شد*
ا/ت: جئون جونگ کوک
آروین :خوبی تو؟ *دستشو گذاشت رو پیشونی ا/ت*
ا/ت: میتونم زنگ بزنم بهش بیاد ببینیش
ببخشید پارتا کمه اما میخوام یکم طولانیش بکنم از این ب بعد خیلی جالب میشه
ا/ت:سلام
آروین:علیک خیره ایشالا لباس خوشگلاتو پوشیدی
ا/ت:رل زدم آروین
آروین:آها باش
ا/ت: جدی گفتم
آروین: با کی ؟* عصبانی شد*
ا/ت: جئون جونگ کوک
آروین :خوبی تو؟ *دستشو گذاشت رو پیشونی ا/ت*
ا/ت: میتونم زنگ بزنم بهش بیاد ببینیش
ببخشید پارتا کمه اما میخوام یکم طولانیش بکنم از این ب بعد خیلی جالب میشه
۲۹.۸k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.