داستان من
پارت سه
گف من نگفتم بهش خیانت کن ازش جدا شو و با من رل بزن
اون موقع چون به شدو حسی نداشتم و کیکو بیشتر دوسداشتم گفتم اوکی
همون دیقه شدو انلاین شد رفتم گفتم میشه کات کنیم؟گف پای یکی دیگه وسطه نه؟گفتم اره خب...گف کی گفتم کیک.
بعدش گف باشه ولی بدجووور قلبش شکست.خلاصه کلی باهاش حرف زدم اخرش گفتم ولی میشه دوست معمولی باشیمو اینا گفت باشه
بعد این قضیه چند وقت بعد یه شبکه داشتم بازی میکردم داداش شدو اومد گفتم سلام و سپنتا کوش و اینا گف دلت واسش تنگ شده گفتم اره گف بهتره عادت کنی گفتم چرا گف سیانور خورده بیمارستان بردنش. کل شب نخوابیدم کل شب عذاب کشیدم افسردگی گرفتم چون دو شب سه شب به خاطر شدو گریه کردم فهمیدم واقعا بهش وابستم. حالش خوب شد فرداش برگشت اما کار از کار گذشته بود یه ماه بعدش دیدم رل زده...💔خلاصه تو بازی کیک یه خانواده الکی داشت و یسری دوست ک از من بدشون میومد خیلی بدشون میومد بش گفتن که با من نباشه و اینا منو کیکم یه دعوا الکیو بازی کردیم و بعدش همشونو هاید کردم.
قرار شد چند هفته بعد نقش یه دختر دیگه رو بازی کنم و رفتارامو عوض کنم تا شاید خانوادش راضی بشن نقشه جواب داد منو صدا میزدن ستاره ولی یه ماه بعدش با کیک دعوام شد چون شنیده بودم که بهم خیانت کرده و اون موقع گول عشق فیکو خورده بودم فک میکردم عاشقشم بعد سر همین به دوستاش و اینا همه چیو لو دادم تموم اینکه من شیلام و کسی به اسمستاره وجود نداره. و با ارمین کات کردم و دوباره به. دوران سینگلی برگشتم .
ادامه پارت سه
گف من نگفتم بهش خیانت کن ازش جدا شو و با من رل بزن
اون موقع چون به شدو حسی نداشتم و کیکو بیشتر دوسداشتم گفتم اوکی
همون دیقه شدو انلاین شد رفتم گفتم میشه کات کنیم؟گف پای یکی دیگه وسطه نه؟گفتم اره خب...گف کی گفتم کیک.
بعدش گف باشه ولی بدجووور قلبش شکست.خلاصه کلی باهاش حرف زدم اخرش گفتم ولی میشه دوست معمولی باشیمو اینا گفت باشه
بعد این قضیه چند وقت بعد یه شبکه داشتم بازی میکردم داداش شدو اومد گفتم سلام و سپنتا کوش و اینا گف دلت واسش تنگ شده گفتم اره گف بهتره عادت کنی گفتم چرا گف سیانور خورده بیمارستان بردنش. کل شب نخوابیدم کل شب عذاب کشیدم افسردگی گرفتم چون دو شب سه شب به خاطر شدو گریه کردم فهمیدم واقعا بهش وابستم. حالش خوب شد فرداش برگشت اما کار از کار گذشته بود یه ماه بعدش دیدم رل زده...💔خلاصه تو بازی کیک یه خانواده الکی داشت و یسری دوست ک از من بدشون میومد خیلی بدشون میومد بش گفتن که با من نباشه و اینا منو کیکم یه دعوا الکیو بازی کردیم و بعدش همشونو هاید کردم.
قرار شد چند هفته بعد نقش یه دختر دیگه رو بازی کنم و رفتارامو عوض کنم تا شاید خانوادش راضی بشن نقشه جواب داد منو صدا میزدن ستاره ولی یه ماه بعدش با کیک دعوام شد چون شنیده بودم که بهم خیانت کرده و اون موقع گول عشق فیکو خورده بودم فک میکردم عاشقشم بعد سر همین به دوستاش و اینا همه چیو لو دادم تموم اینکه من شیلام و کسی به اسمستاره وجود نداره. و با ارمین کات کردم و دوباره به. دوران سینگلی برگشتم .
ادامه پارت سه
۳.۷k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.