پارت ۵ : ما پدرومادر ۶ پسربچه ی شیطون هستیم
رز موهای شوگارو ناز کرد و گفت : پیشی کوچولوی مامانی شما بچه ها لیاقتتون بیشتر از اینهاست و ما فقط داریم مسیر آینده و موفقیتتان رو هم وار میکنیم
جونگ کوک : آهان
تهیوتگ : من میخوام دوش بگیرم
نامجون : همه باید دوش بگیریم خب پس همه برید توی اتاق هاتون وسایل حمومتون رو آماده کنید و برید به حموم هایی که توی اتاق هاتون هست بعدشم لباس های راحتیتیون رو بپوشید و بیاید یکن از عصرونه های خوشمزه ی اجوما بخوریم
پسرا : چشم
رز : خب پس بدویید و حمله به سوی اتاق هاتون
جونگکوک: مامان رز
رز : بله خرگوش مامانی
جونگ کوک:میخواستم بدونم کی میتونم بادیگاردم رو ببینم دلم میخواد بهم کار با تفنگ و بهم یاد بده
نامجون : به هیچ عنوان ( اخم )
رز و جونگ کوک: چی
نامجون : کار با اسلحه خیلی خطرناکه پسرم ممکنه به خودت آسیب برسونی
جونگ کوک : باشه
نامجون : اما میتونم بزارم بادیگارداتون بهتون دفاع شخصی یاد بدن
جونگ کوک : و بوکس
نامجون : آره و بوکس ( با خنده )
جونگ کوک : هورا
تهیونگ : از بین ماها جونگ کوک عاشق ورزشه
رز : این که خوبه مرد کوچولوی مامانی یه مرد قویه و قدرتمنده
و باهم عصرونشون رو خوردند
رز : نامجون
نامجون: جانم عزیزم
رز : پسزل خوابیدند
نامجون : آره گرفتند خوابیدند دونه دونشون رو چک کردم مسواک زدند لباس خواب پوشیدند پرده های اتاق هاشون کشیداس پتوهم کامل روشون هست
رز : خوب کاری کردی که پرده ها رو کشیدی فردا صبح خیلی آفتاب شدیده ممکنه بچه ها با نور آفتاب ادیت بشن
نامجون : تو فکر همه چی هستی رز
رز : من عاشق ۶ تا پسرام و مرد زندگیمم
نامجون : خب وقتشه ماهم بریم بخوابیم
رز : آره فقط العان که یهمدت دیگه مونده مدرسه ها تموم بشه و امتحانات آخر ترمه به نظزتک ار خوبی کردیم بچه ها رو از مدرسشون جدا گردیم و به مدرسه ی جدید فرستادیم
نامجون : من کارنامه ی همشون رو چک کردم
درساشون عالیه فقط شوگا و یکم توی مدرسه زیاد دعوا میکنه آینم تا اونجایی که من میدونم یکی هی میخواد پسرا رو ادیت کنه و جین و شوگا و هوپی نمیزارن واسه همین یکم میشه بهشون گفت قلدر که به نظرمن مدیر کاملا اشتباه میکنه اونا دارن از حقشون دفاع میکنن د تا اونجایی که من دیدم پسرا حرف میزنن ولی انگار اون پسره حرف حالیش نمیشه و مدام کار خودشو میکنه واسه همین شوگا مجبوره از حقشون دفاع کنه
جونگ کوک : آهان
تهیوتگ : من میخوام دوش بگیرم
نامجون : همه باید دوش بگیریم خب پس همه برید توی اتاق هاتون وسایل حمومتون رو آماده کنید و برید به حموم هایی که توی اتاق هاتون هست بعدشم لباس های راحتیتیون رو بپوشید و بیاید یکن از عصرونه های خوشمزه ی اجوما بخوریم
پسرا : چشم
رز : خب پس بدویید و حمله به سوی اتاق هاتون
جونگکوک: مامان رز
رز : بله خرگوش مامانی
جونگ کوک:میخواستم بدونم کی میتونم بادیگاردم رو ببینم دلم میخواد بهم کار با تفنگ و بهم یاد بده
نامجون : به هیچ عنوان ( اخم )
رز و جونگ کوک: چی
نامجون : کار با اسلحه خیلی خطرناکه پسرم ممکنه به خودت آسیب برسونی
جونگ کوک : باشه
نامجون : اما میتونم بزارم بادیگارداتون بهتون دفاع شخصی یاد بدن
جونگ کوک : و بوکس
نامجون : آره و بوکس ( با خنده )
جونگ کوک : هورا
تهیونگ : از بین ماها جونگ کوک عاشق ورزشه
رز : این که خوبه مرد کوچولوی مامانی یه مرد قویه و قدرتمنده
و باهم عصرونشون رو خوردند
رز : نامجون
نامجون: جانم عزیزم
رز : پسزل خوابیدند
نامجون : آره گرفتند خوابیدند دونه دونشون رو چک کردم مسواک زدند لباس خواب پوشیدند پرده های اتاق هاشون کشیداس پتوهم کامل روشون هست
رز : خوب کاری کردی که پرده ها رو کشیدی فردا صبح خیلی آفتاب شدیده ممکنه بچه ها با نور آفتاب ادیت بشن
نامجون : تو فکر همه چی هستی رز
رز : من عاشق ۶ تا پسرام و مرد زندگیمم
نامجون : خب وقتشه ماهم بریم بخوابیم
رز : آره فقط العان که یهمدت دیگه مونده مدرسه ها تموم بشه و امتحانات آخر ترمه به نظزتک ار خوبی کردیم بچه ها رو از مدرسشون جدا گردیم و به مدرسه ی جدید فرستادیم
نامجون : من کارنامه ی همشون رو چک کردم
درساشون عالیه فقط شوگا و یکم توی مدرسه زیاد دعوا میکنه آینم تا اونجایی که من میدونم یکی هی میخواد پسرا رو ادیت کنه و جین و شوگا و هوپی نمیزارن واسه همین یکم میشه بهشون گفت قلدر که به نظرمن مدیر کاملا اشتباه میکنه اونا دارن از حقشون دفاع میکنن د تا اونجایی که من دیدم پسرا حرف میزنن ولی انگار اون پسره حرف حالیش نمیشه و مدام کار خودشو میکنه واسه همین شوگا مجبوره از حقشون دفاع کنه
۹.۱k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.