پارت دو زوهاکوتن=هنتای
از زبون ات
و شروع کرد به دراوردن لباسام و یه دستش رو نانازم بودو مالش میداد و یه دستش رو سینه هام بود و ناله هام در اومد اب نانازم اومد زوهاکوتن هم .... کرد تو نانازم و هی تلمبه میزد و ناله ی من بیشتر شد کم کم .....شو دراورد و تو ک...و...ن من فرو کرد هی تلمبه میزد همیطوری که بودم گفت چهارپا بشین منم نشستم و اون تلمبه میزد بعدش درش اوردو هی نانازمو مالش میداد
بعد هی لیسش میزد منم اه و ناله میکردم زوهاکوتن کیف میکرد
ساعت شده بود ۵ منم گرفتم خوابیدم لختم بودما زوهاکوتنم همینطور صبح که بیدار شدم......
و شروع کرد به دراوردن لباسام و یه دستش رو نانازم بودو مالش میداد و یه دستش رو سینه هام بود و ناله هام در اومد اب نانازم اومد زوهاکوتن هم .... کرد تو نانازم و هی تلمبه میزد و ناله ی من بیشتر شد کم کم .....شو دراورد و تو ک...و...ن من فرو کرد هی تلمبه میزد همیطوری که بودم گفت چهارپا بشین منم نشستم و اون تلمبه میزد بعدش درش اوردو هی نانازمو مالش میداد
بعد هی لیسش میزد منم اه و ناله میکردم زوهاکوتن کیف میکرد
ساعت شده بود ۵ منم گرفتم خوابیدم لختم بودما زوهاکوتنم همینطور صبح که بیدار شدم......
۵.۳k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.