after dark p.t17
بعد از تاریکی پارت ۱۷
어두운 밤 조명 하나 없이
익숙해지면 안 되는데
그게 또 익숙해
나지막이 들리는 이 에어컨 소리
이거라도 없으면
나 정말 무너질 것 같아
(قابل توجهتون این متن اهنگ still whit you هست که جونگکوک داره میخونه تو فیک)
ا.ت:
دستامو روی دستاش که دور کمرم و روی شکمم قرار گرفته بود گذاشتم..
که دوباره به من نگاه کرد
منم که محو صورت بی نقصش شده بودم
이거라도 없으면
나 정말 무너질 것 같아
قلبم دست خودم نیست..عادی نیست خیلی تند میزنه..بدنم داغ شده..نکنه تب دارم؟
صدای بمشو پشت گوشم به صدا در اورد
+چیزی شده؟..خیلی داغی
-نمیدونم
ا.ت نگاهشو از جونگکوک گرفت و به دریا داد زمزمه کرد
-ما فقط یک دوست نیستیم..!
+هوم؟
بلندتر گفتم
-ما فقط یک دوست نیستیم جئون جونگکوک..لطفا نگو که ما دوستیم..من میخوام صاحب بزرگترین ماهیچه تپنده سمت چپت باشم!..
چی گفتم؟..الان ا.تی که از همه حتا خودش هم متنفر بود..عاشق شده بود؟..اصلا همینطوری که اعتراف کردم..عاشقم هست؟..چیشده توی روح و روانم؟توی جسمم؟توی مغز و قلبم؟..
ادمین:
مغز ا.ت میگفت تمومش کن از کجا معلوم بهت ضربه نزنه اما قلب ا.ت میگفت مال اون باش..مگه خودت نگفتی اگه عاشق کسی بشم زمین و اسمون رو بخاطرش بهم میزنم؟؟پس بهم بزن..
ا.ت همیشه حرف مغزو گوش میداد اما ایندفعه فرق داشت..حرف قلبشو گوش داد..
اون لحظه چند دقیقه وایستاد..جونگکوکی که به دریا با تعجب زول زده بود ..ا.تی که نگاهشو باز به جونگکوک داده بود..
قلب هیچکدومشون دست خودشون نبود
از کجا معلوم؟..پسرک داستان ما عاشق دختر زخم خورده بوده؟
+معلومه که ما دوست نیستیم:)..
ا.ت با حالت تعجب بهش نگاه کرد..و جونگکوک نگاهشو به ا.ت برگردوند
جونگکوک ا.ت رو به سمت خودش برگردوند یک دستش رو بین گردن و گونه ا.ت و یک دست دیگش رو کمرش بود
ثانیه ای نگذشت..که هردو لبای تشنشون رو به هم رسوندن و هم رو بوسیدند
توی ذهن ا.ت خاطره ای اومد..
(فلش بک به بعد از مهمونی ای که ا.ت با جونگکوک اشنا شد)
+اگه یه روز عاشق هم بشیم بنظرت کی اول اعتراف میکنه؟
-من
(پایان فلش بک)
لبخندی به اون خاطره بین اون بوسه عمیق و تشنه زد ..ادامه داد..وقتی تموم شد با تمام عشقش بیان کرد:
-عاشقتم:)
جونگکوک بوس کوتاهی به لب ا.ت هدیه داد و ادامه داد
+منم عاشقتم:)
و دوباره شروع به خوندن کرد
به اندازه ۳ پارت براتون نوشتم✨
جا نمیشههههه😂✨
어두운 밤 조명 하나 없이
익숙해지면 안 되는데
그게 또 익숙해
나지막이 들리는 이 에어컨 소리
이거라도 없으면
나 정말 무너질 것 같아
(قابل توجهتون این متن اهنگ still whit you هست که جونگکوک داره میخونه تو فیک)
ا.ت:
دستامو روی دستاش که دور کمرم و روی شکمم قرار گرفته بود گذاشتم..
که دوباره به من نگاه کرد
منم که محو صورت بی نقصش شده بودم
이거라도 없으면
나 정말 무너질 것 같아
قلبم دست خودم نیست..عادی نیست خیلی تند میزنه..بدنم داغ شده..نکنه تب دارم؟
صدای بمشو پشت گوشم به صدا در اورد
+چیزی شده؟..خیلی داغی
-نمیدونم
ا.ت نگاهشو از جونگکوک گرفت و به دریا داد زمزمه کرد
-ما فقط یک دوست نیستیم..!
+هوم؟
بلندتر گفتم
-ما فقط یک دوست نیستیم جئون جونگکوک..لطفا نگو که ما دوستیم..من میخوام صاحب بزرگترین ماهیچه تپنده سمت چپت باشم!..
چی گفتم؟..الان ا.تی که از همه حتا خودش هم متنفر بود..عاشق شده بود؟..اصلا همینطوری که اعتراف کردم..عاشقم هست؟..چیشده توی روح و روانم؟توی جسمم؟توی مغز و قلبم؟..
ادمین:
مغز ا.ت میگفت تمومش کن از کجا معلوم بهت ضربه نزنه اما قلب ا.ت میگفت مال اون باش..مگه خودت نگفتی اگه عاشق کسی بشم زمین و اسمون رو بخاطرش بهم میزنم؟؟پس بهم بزن..
ا.ت همیشه حرف مغزو گوش میداد اما ایندفعه فرق داشت..حرف قلبشو گوش داد..
اون لحظه چند دقیقه وایستاد..جونگکوکی که به دریا با تعجب زول زده بود ..ا.تی که نگاهشو باز به جونگکوک داده بود..
قلب هیچکدومشون دست خودشون نبود
از کجا معلوم؟..پسرک داستان ما عاشق دختر زخم خورده بوده؟
+معلومه که ما دوست نیستیم:)..
ا.ت با حالت تعجب بهش نگاه کرد..و جونگکوک نگاهشو به ا.ت برگردوند
جونگکوک ا.ت رو به سمت خودش برگردوند یک دستش رو بین گردن و گونه ا.ت و یک دست دیگش رو کمرش بود
ثانیه ای نگذشت..که هردو لبای تشنشون رو به هم رسوندن و هم رو بوسیدند
توی ذهن ا.ت خاطره ای اومد..
(فلش بک به بعد از مهمونی ای که ا.ت با جونگکوک اشنا شد)
+اگه یه روز عاشق هم بشیم بنظرت کی اول اعتراف میکنه؟
-من
(پایان فلش بک)
لبخندی به اون خاطره بین اون بوسه عمیق و تشنه زد ..ادامه داد..وقتی تموم شد با تمام عشقش بیان کرد:
-عاشقتم:)
جونگکوک بوس کوتاهی به لب ا.ت هدیه داد و ادامه داد
+منم عاشقتم:)
و دوباره شروع به خوندن کرد
به اندازه ۳ پارت براتون نوشتم✨
جا نمیشههههه😂✨
۳.۲k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.