سه پارتی درخاستی
وقتی باهات قهره
صب با خوردن نور خورشید ب چشم از خواب پاشدم و فلیکس نبود دیشب باهم دعوا کردیم و احتمالن هنو از دستم ناراحته ( فلش بک ب دیروز)
خوب امروز تولد یونا بود ب فلیکس نگفتم ک میخام برم چون شب دیر میومد رفتم ی دوش گرفتم اومدم ی لباس نسبتن باز ور داشتم و موهامو خشک کردم و جمع کردم لباسم قرمز بود ی کفش پاشنه بلند قرمزم ورداشتم اون گردنبندی ک فلیکس برام خریده بود رو انداختم و ساعت نزدیکای شیش بود من تقریبن حاضر بودم ک یونا زنگ زد زد و رفتم تو ماشین و رفتیم بار وقتی وارد شدیم بوی الکل داشت خفم میکرد و همه تقریبن مست بودن و داشتن میرقصیدن صدای اهنگ همه جا رو گرفته بود رفتم و ی ویسکی سفارش دادم بعد چن مین ی مرد ک قد بلند بود اومد کنارم نشست و اونم ی ویسکی سفارش داد و من دیگ تقریبن مست بودم و رفتم رقصیدم و...
ساعت دو شب بود تولد دیگ تموم شد از همه خدافظی کردم و اومدم بیرون این موقع شب ماشین گیر نمیومد برای همین اون مرده ک دید من ماشین میخام گف ک میتونه منو برسونه منم مخالفت نکردم و باهاش رفتم هنو مست بودم ک رسیدیم بعد اینکه رسیدیم اون مرده ازم خواست ک بغلم کنه منم بغلش کردم و فلیکس اینو دید و باهم دعوا کردیم(پایان فلش بک)
خب الان چ غلطی بکنم فلیکس باهام قهره و نمیدونم چیکار کنم و ب این اسونیام نمیتونم از دلش در بیارم هعی خدا من چ غلطی کردم رفتم تولد گشادیو گذاشتم کنار و پاشدم رفتم دستشویی و خودمو مرتب کردم و رفتم پایین ک دیدم فلیکس نرفته کمپانی تعجب کردم (+ ات _ فلیکس)
+ سلام جوجه کوچولوم
_ سلام(سرد)
+ یا فلیکس از دستم ناراحت نباش دیگ من مست بودم
_ هر چقدم ک مست بودی نباید ی همچنین غلطی میکردی
+ بابا دست خودم نبود خب
_ اصن براچی رفتی بار ک بخوای مست کنی اونجا ک دست خودت بوده میدونستی ک من دوس دارم بری اینجور جاها براچی بام لج میکنی و با ی همچنین لباس بازی پاشدی رفتی بار من چیکارت کنم تا وقتی حرفام برات اههمیت نداره بام حرف نزن
+ یا فلیکسا...
و......
مایل ب خر ذوق کردن ادمین خستتون؟ ^^
صب با خوردن نور خورشید ب چشم از خواب پاشدم و فلیکس نبود دیشب باهم دعوا کردیم و احتمالن هنو از دستم ناراحته ( فلش بک ب دیروز)
خوب امروز تولد یونا بود ب فلیکس نگفتم ک میخام برم چون شب دیر میومد رفتم ی دوش گرفتم اومدم ی لباس نسبتن باز ور داشتم و موهامو خشک کردم و جمع کردم لباسم قرمز بود ی کفش پاشنه بلند قرمزم ورداشتم اون گردنبندی ک فلیکس برام خریده بود رو انداختم و ساعت نزدیکای شیش بود من تقریبن حاضر بودم ک یونا زنگ زد زد و رفتم تو ماشین و رفتیم بار وقتی وارد شدیم بوی الکل داشت خفم میکرد و همه تقریبن مست بودن و داشتن میرقصیدن صدای اهنگ همه جا رو گرفته بود رفتم و ی ویسکی سفارش دادم بعد چن مین ی مرد ک قد بلند بود اومد کنارم نشست و اونم ی ویسکی سفارش داد و من دیگ تقریبن مست بودم و رفتم رقصیدم و...
ساعت دو شب بود تولد دیگ تموم شد از همه خدافظی کردم و اومدم بیرون این موقع شب ماشین گیر نمیومد برای همین اون مرده ک دید من ماشین میخام گف ک میتونه منو برسونه منم مخالفت نکردم و باهاش رفتم هنو مست بودم ک رسیدیم بعد اینکه رسیدیم اون مرده ازم خواست ک بغلم کنه منم بغلش کردم و فلیکس اینو دید و باهم دعوا کردیم(پایان فلش بک)
خب الان چ غلطی بکنم فلیکس باهام قهره و نمیدونم چیکار کنم و ب این اسونیام نمیتونم از دلش در بیارم هعی خدا من چ غلطی کردم رفتم تولد گشادیو گذاشتم کنار و پاشدم رفتم دستشویی و خودمو مرتب کردم و رفتم پایین ک دیدم فلیکس نرفته کمپانی تعجب کردم (+ ات _ فلیکس)
+ سلام جوجه کوچولوم
_ سلام(سرد)
+ یا فلیکس از دستم ناراحت نباش دیگ من مست بودم
_ هر چقدم ک مست بودی نباید ی همچنین غلطی میکردی
+ بابا دست خودم نبود خب
_ اصن براچی رفتی بار ک بخوای مست کنی اونجا ک دست خودت بوده میدونستی ک من دوس دارم بری اینجور جاها براچی بام لج میکنی و با ی همچنین لباس بازی پاشدی رفتی بار من چیکارت کنم تا وقتی حرفام برات اههمیت نداره بام حرف نزن
+ یا فلیکسا...
و......
مایل ب خر ذوق کردن ادمین خستتون؟ ^^
۷.۵k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.