دوست پسرم و برادرم یک جورایی کوک. پارت( ۳)
&الان کجا مری
- خانه کجا رو دارم برم آخه
اینم سواله آخه
& چه جالب منم دارم میخونه
_ وقتی خب هرکی مرخص میشه خونه مره و استراحت میکنه دیگه
&راست میگی ببخیشید
_ هوف
& میخوای بیای خونه من
_ به چه مناسبتی اونوقت
& همینجوری
_خیر سرم خودم خونه دارم نمیخوام
& خوب تا دم خونتون بیام کسی اذیت نکنه
_ نه خیر
& چرا نمیزاری کمکت کنم
_ چون کمک شما رو نمیخوام
& باشه
_ خب باشه دیگه برو
& اصلا راه من از طرف
_پس راحت از اون طرف و دیگه عوض نمیشه
&بله و بگه عوض نمیشه
_ پس من راهم عوض میکنم
& نه چیره
_ کوفت
داشتند همین جوری بحث میکردن که هم زمان گوش هاشون زنگ خورد
مامان ات بهش گفت بیا خونه قرار مهمون بیاد
ات :باشه
(علامت بالای جونکوک#) و علامت مادره (ات@)
وبعدش بابا جونکوک زنگ زد گفت بیا قرار جای بریم
جونکوک: باشه
هردوقطع کردن
& من باید برم خدافظ بعداً شاید دیدمت وبعدش دوباره بحث شروع میکنیم
_یکم خندم گرفت گفتم باشه خدافظ
و هردو رفتن
ویو ات
ات تا رسید خونه مامانش گفت سریع آماده شد گفتم قرار می بیاد مامان گفت بعداً بهت میگم گفتم برو آماده شو با باشه بالارفتن تو اتاقم رفتم حموم اومدم مو هامو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم به اجوما کمک کنم
ویو کوک
& بله بابا چیزی شده آره پسرم سریع آماده شو تا جای بریم و خوشتیپ کن
& بله
(پرش زمان ۸)
ویو ات
در خونه روزدن رفتم باز کردم یک مردی بود سلام کردم خوشآمد گفتم اومدم درو ببندم باز این ایجاد چیکار میکنه
در باز کردم با خم بهش گفتم ای بابا تو چرا پس از سر من برنمیدارد
ویو کوک
وقتی وارد خونه شدم خونه خوبه و یک کد بانو اونجا ایستاده بود خیلی آشنا بود تی خدا کجادیدمش رفتم نزدیکتر یادم اومد سال کردم بهش ووقتی گفت کی از دست سرم برنمیدارد گفتم تو دلم هیچ وقت
ادامه دارد بیقش در پارت بعد خدافظ بچه ها الان ساعت ۶:۱۰دقیقه است و من باید ۷:۳۰برم مدرسه امتحان بد که اومد ساعت ۹براتون بقیش و میزارم باشه بای پستون دارم❤️😇
- خانه کجا رو دارم برم آخه
اینم سواله آخه
& چه جالب منم دارم میخونه
_ وقتی خب هرکی مرخص میشه خونه مره و استراحت میکنه دیگه
&راست میگی ببخیشید
_ هوف
& میخوای بیای خونه من
_ به چه مناسبتی اونوقت
& همینجوری
_خیر سرم خودم خونه دارم نمیخوام
& خوب تا دم خونتون بیام کسی اذیت نکنه
_ نه خیر
& چرا نمیزاری کمکت کنم
_ چون کمک شما رو نمیخوام
& باشه
_ خب باشه دیگه برو
& اصلا راه من از طرف
_پس راحت از اون طرف و دیگه عوض نمیشه
&بله و بگه عوض نمیشه
_ پس من راهم عوض میکنم
& نه چیره
_ کوفت
داشتند همین جوری بحث میکردن که هم زمان گوش هاشون زنگ خورد
مامان ات بهش گفت بیا خونه قرار مهمون بیاد
ات :باشه
(علامت بالای جونکوک#) و علامت مادره (ات@)
وبعدش بابا جونکوک زنگ زد گفت بیا قرار جای بریم
جونکوک: باشه
هردوقطع کردن
& من باید برم خدافظ بعداً شاید دیدمت وبعدش دوباره بحث شروع میکنیم
_یکم خندم گرفت گفتم باشه خدافظ
و هردو رفتن
ویو ات
ات تا رسید خونه مامانش گفت سریع آماده شد گفتم قرار می بیاد مامان گفت بعداً بهت میگم گفتم برو آماده شو با باشه بالارفتن تو اتاقم رفتم حموم اومدم مو هامو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم به اجوما کمک کنم
ویو کوک
& بله بابا چیزی شده آره پسرم سریع آماده شو تا جای بریم و خوشتیپ کن
& بله
(پرش زمان ۸)
ویو ات
در خونه روزدن رفتم باز کردم یک مردی بود سلام کردم خوشآمد گفتم اومدم درو ببندم باز این ایجاد چیکار میکنه
در باز کردم با خم بهش گفتم ای بابا تو چرا پس از سر من برنمیدارد
ویو کوک
وقتی وارد خونه شدم خونه خوبه و یک کد بانو اونجا ایستاده بود خیلی آشنا بود تی خدا کجادیدمش رفتم نزدیکتر یادم اومد سال کردم بهش ووقتی گفت کی از دست سرم برنمیدارد گفتم تو دلم هیچ وقت
ادامه دارد بیقش در پارت بعد خدافظ بچه ها الان ساعت ۶:۱۰دقیقه است و من باید ۷:۳۰برم مدرسه امتحان بد که اومد ساعت ۹براتون بقیش و میزارم باشه بای پستون دارم❤️😇
۲.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳