باران خونp24
ویو نامجون
وقتی رسیدیم خونه ا/ت خوابش برده بود برای همین براید استایل بغلش کردم و بردمش تو خونه روی تخت گزاشتمش و خودم به طرف حیاط خونم رفتم مقداری دور استخر چرخ زدم و به سمت گل خونه توی حیاط حرکت کردم و با بو کردن گل ها و اب دادن بهشون ارامش بیشتری گرفتم رفتم بیرون روی پله نشستم و یه سیگار روشن کردم
3 مین بعد
دو ومین سیگاری بود که میکشیدم اعصابم رو از همهی اتفاقاتی که در طول روز افتاده بود رها میکردم و برای خودم ارامش میخریدم که با صدای باز شدن در سرم رو چرخوندم
نامجون: بیدار شدی پرنسس!
ا/ت: اره اینجا کجاست
نامجون: به خونه من خوش اومدی
ا/ت: اینجا خیلی خوشگل و زیباست
نامجون: ممنون
مقداری توی حیاط دور زد که اومد سیگار رو از دستم بیرون کشید
ا/ت: چرا میکشی برات بده
نامجون: باشه خانم دکتر
ا/ت: دکتر نیستم برای خودت میگم نفست تنگ میشه وگرنه به من چه
نامجون: اوکی ناراحت نشو
ا/ت: بیا بریم گل هارو بهم نشون بده میخوام ببینمشون
نامجون: برو ببین نشون دادن نداره
ا/ت: باید بهم معرفیشون کنی باهوش
نامجون: بیا بریم { لبخند}
نگاه کن این بابا ادمه اگه بهش رسیدگی کنی و با مهربونی ازش مراقبت کنی به قدری رشد میکنه که به ابر ها میرسه
ا/ت: میشه ازش بالا رفت؟
نامجون: مگه لوبیای سهر امیز دیدی
ا/ت: خیله حوب حالا بعدی رو بگو
نامجون:دیفن باخیا رو که همه میشناسن باید مراقبش بمونی وگرنه برگ هاش زرد میشه و این گل گله موردعلاقه منه آستیلب این گل تو شب زیباییش رو نشون میده و بوی معرکه ای داره
ویو ا/ت
داشتم با دقت به حرفاش گوش میدادم که یهو انگشتش رو به سمتم گرفت
نامجون: ا/ت این گل خیلی حساس و احساسی هست از این گل فقط یدونه وجود داره زیباییش از تمام گل های جهان بیشتره طوری که تمام گل ها بهش حسودی میکنن او منحسربه فرده
با این حرفش یه قطره اشک از چشمام افتاد که دیدم نگران شد سریع بغلم کرد
نامجون: خوبی؟
ا/ت: اره فقط یه خورده احساسی شدم
نامجون: گریه نکن دیگه
ا/ت: میدونی هیچکس تا بحال درباره ام اینطور نگفته بود و تحت تاثیر قرار گرفتم یه جورایی ذوق زده شدم
نامجون:{یه بوسه رو سر ا/ت میزاره} من تورو خیلی دوست دارم گریه کنی دلم پر پر میشه
ا/ت: چندش نشو
نامجون: میخوای ببرمت خونه خودت لباس برداری برگردیم اینجا پون زیاد خونه تو امن نیست
ا/ت: اوهوم بریمم
من دوتا رو یکی کردم ببخشید که امروز جمعه بود و من تا ساعت 2 خواب بودمم برای همین وقت کم اوردم
im soo sorry
good night for army's
وقتی رسیدیم خونه ا/ت خوابش برده بود برای همین براید استایل بغلش کردم و بردمش تو خونه روی تخت گزاشتمش و خودم به طرف حیاط خونم رفتم مقداری دور استخر چرخ زدم و به سمت گل خونه توی حیاط حرکت کردم و با بو کردن گل ها و اب دادن بهشون ارامش بیشتری گرفتم رفتم بیرون روی پله نشستم و یه سیگار روشن کردم
3 مین بعد
دو ومین سیگاری بود که میکشیدم اعصابم رو از همهی اتفاقاتی که در طول روز افتاده بود رها میکردم و برای خودم ارامش میخریدم که با صدای باز شدن در سرم رو چرخوندم
نامجون: بیدار شدی پرنسس!
ا/ت: اره اینجا کجاست
نامجون: به خونه من خوش اومدی
ا/ت: اینجا خیلی خوشگل و زیباست
نامجون: ممنون
مقداری توی حیاط دور زد که اومد سیگار رو از دستم بیرون کشید
ا/ت: چرا میکشی برات بده
نامجون: باشه خانم دکتر
ا/ت: دکتر نیستم برای خودت میگم نفست تنگ میشه وگرنه به من چه
نامجون: اوکی ناراحت نشو
ا/ت: بیا بریم گل هارو بهم نشون بده میخوام ببینمشون
نامجون: برو ببین نشون دادن نداره
ا/ت: باید بهم معرفیشون کنی باهوش
نامجون: بیا بریم { لبخند}
نگاه کن این بابا ادمه اگه بهش رسیدگی کنی و با مهربونی ازش مراقبت کنی به قدری رشد میکنه که به ابر ها میرسه
ا/ت: میشه ازش بالا رفت؟
نامجون: مگه لوبیای سهر امیز دیدی
ا/ت: خیله حوب حالا بعدی رو بگو
نامجون:دیفن باخیا رو که همه میشناسن باید مراقبش بمونی وگرنه برگ هاش زرد میشه و این گل گله موردعلاقه منه آستیلب این گل تو شب زیباییش رو نشون میده و بوی معرکه ای داره
ویو ا/ت
داشتم با دقت به حرفاش گوش میدادم که یهو انگشتش رو به سمتم گرفت
نامجون: ا/ت این گل خیلی حساس و احساسی هست از این گل فقط یدونه وجود داره زیباییش از تمام گل های جهان بیشتره طوری که تمام گل ها بهش حسودی میکنن او منحسربه فرده
با این حرفش یه قطره اشک از چشمام افتاد که دیدم نگران شد سریع بغلم کرد
نامجون: خوبی؟
ا/ت: اره فقط یه خورده احساسی شدم
نامجون: گریه نکن دیگه
ا/ت: میدونی هیچکس تا بحال درباره ام اینطور نگفته بود و تحت تاثیر قرار گرفتم یه جورایی ذوق زده شدم
نامجون:{یه بوسه رو سر ا/ت میزاره} من تورو خیلی دوست دارم گریه کنی دلم پر پر میشه
ا/ت: چندش نشو
نامجون: میخوای ببرمت خونه خودت لباس برداری برگردیم اینجا پون زیاد خونه تو امن نیست
ا/ت: اوهوم بریمم
من دوتا رو یکی کردم ببخشید که امروز جمعه بود و من تا ساعت 2 خواب بودمم برای همین وقت کم اوردم
im soo sorry
good night for army's
۲.۱k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.