فصل ۲ پارت ۱۲
از زبان نایون
رفتم صبحونه بخوریم وسط صبحونه جین به من یه لقمه داد کوک داشت نگاهم میکرد انگار که خیلی عصبانیه لقمه رو از دست جین گرفتم
کوک خیلی عصبانی بود
کوک : چرا ازش لقمه گرفتی ؟
نایون : مگه چیه ؟
کوک : خیلی چیزه . چرا دیگه دوستم نداری ؟؟
نایون : نه اشتباه میکنی دوست دارم .
کوک : پس جین چی میگه میگه که چند روز پیش دیدیش گفت که دیده دوستم نداری ازم خسته شدی.
نایون : درسته این رو گفتم از دستت عصبانی بودم اون روز ولی الان پشیمونم که این رو گفتم ببخشید کوک
کوک : آخرین بارت باشه ها
نایون : قول میدم قول انگشتی
بعدش لپ کوک رو بوس کردم تا از دلش در بیارم
از زبان کوک
رفتم اتاقم و برای خاستگاری از نایون فکر میکردم
که یه فکری به ذهنم رسید
رفتم صبحونه بخوریم وسط صبحونه جین به من یه لقمه داد کوک داشت نگاهم میکرد انگار که خیلی عصبانیه لقمه رو از دست جین گرفتم
کوک خیلی عصبانی بود
کوک : چرا ازش لقمه گرفتی ؟
نایون : مگه چیه ؟
کوک : خیلی چیزه . چرا دیگه دوستم نداری ؟؟
نایون : نه اشتباه میکنی دوست دارم .
کوک : پس جین چی میگه میگه که چند روز پیش دیدیش گفت که دیده دوستم نداری ازم خسته شدی.
نایون : درسته این رو گفتم از دستت عصبانی بودم اون روز ولی الان پشیمونم که این رو گفتم ببخشید کوک
کوک : آخرین بارت باشه ها
نایون : قول میدم قول انگشتی
بعدش لپ کوک رو بوس کردم تا از دلش در بیارم
از زبان کوک
رفتم اتاقم و برای خاستگاری از نایون فکر میکردم
که یه فکری به ذهنم رسید
۴.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.