《زندگی جدید با تو》p29
¥:چی؟ با من بودی؟
+:مگه بجز منو تو کس دیگه ای هم هست
¥دختره ه*ز چجوری جرعت میکنی با من اینجوری حرف بزنی(داد)
+:ه*ز تویی و اون مامانت
¥: میاد نزدیک ا/ت و موهاش رو میکشه و بیرون اتاق میبره)
+:ولم کن میمون
¥:خفهشو(جیغ)
(ا/ت رو میبره طبقه پایین و وسط سالن با شدت محکم روی زمین پرتش میکنه)
¥:وایسا اینجا تا اوپا بیاد
&: چه خبره اینجا( درحالی که از پله ها پایین میاد میگه و به سمت ا/ت میره و دستش رو میگیره وکمکش میکنه بلند بشه)
&:داشتی چیکار میکنی با عروس من(عصبانی و داد)
¥: چیییییی عروس...فکر کنم به خاطر کهولت سن آلزایمر گرفتی.....اوپا فقط منو دوست داره(آخرش با داد)
&: احترام خودتو نگه دار.....بار آخرت باشه میبینم به عروسم دست میزنی
¥خفهشو پیرمرد
_:دهنتو ببند(از پله ها پایین میاد و به سمت پدرش میره)
_: با کی داشتی اینجوری حرف میزدی ها
¥: اوپا اونا دارن چرتوپرت میگن....بهشون بگو منو دوست داری(گریه الکی)
خب...به خاطر مدرسه نمیتونم خیلی زود براتون بزارم و معذرت میخوام💜✨️
ولی تمام تلاشم رو میکنم که زود بزارم براتون♡
شب بخیر خوشگل ها❤️💤
+:مگه بجز منو تو کس دیگه ای هم هست
¥دختره ه*ز چجوری جرعت میکنی با من اینجوری حرف بزنی(داد)
+:ه*ز تویی و اون مامانت
¥: میاد نزدیک ا/ت و موهاش رو میکشه و بیرون اتاق میبره)
+:ولم کن میمون
¥:خفهشو(جیغ)
(ا/ت رو میبره طبقه پایین و وسط سالن با شدت محکم روی زمین پرتش میکنه)
¥:وایسا اینجا تا اوپا بیاد
&: چه خبره اینجا( درحالی که از پله ها پایین میاد میگه و به سمت ا/ت میره و دستش رو میگیره وکمکش میکنه بلند بشه)
&:داشتی چیکار میکنی با عروس من(عصبانی و داد)
¥: چیییییی عروس...فکر کنم به خاطر کهولت سن آلزایمر گرفتی.....اوپا فقط منو دوست داره(آخرش با داد)
&: احترام خودتو نگه دار.....بار آخرت باشه میبینم به عروسم دست میزنی
¥خفهشو پیرمرد
_:دهنتو ببند(از پله ها پایین میاد و به سمت پدرش میره)
_: با کی داشتی اینجوری حرف میزدی ها
¥: اوپا اونا دارن چرتوپرت میگن....بهشون بگو منو دوست داری(گریه الکی)
خب...به خاطر مدرسه نمیتونم خیلی زود براتون بزارم و معذرت میخوام💜✨️
ولی تمام تلاشم رو میکنم که زود بزارم براتون♡
شب بخیر خوشگل ها❤️💤
۲.۸k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.