عشق پیچیده
عشق پیچیده
پارت ۱
ویو ات:
من آت هستم ۲۰ سالمه
من دانشگاه میرم و از ازدواج کردن متنفرم و از پسرا دور میمونم
پاشدم و به آشپز خونه رفتم مامان توی آشپز خونه بود
آت: مامان من گشنمهههه
مامان: خب که چی!!
آت: خب صبحونه بده
مامان : بشین الان میارم
روی صندلی نشستم که بابا و یونا اومدن
آت: صبح بخیر
بابا: صبح بخیر دخترم
یونا، صبح بخیر اونی
صبحونمون تموم شد
یونا: اونی میای بریم بیرون؟
آت: نه حال ندارم
یونا : بیا دیگه اذیت نکن قهر میشما
آت: هوففف باشه
رفتم توی اتاقم و لباسم رو برداشتم پوشیدمو رفتم پیش یونا
آت: خب بریم
یونا: باشههه
به فروشگاهی رسیدیم
آت: یونا بریم تو یه چی بگیریم بخوریم گشنمههه
یونا: تو که همش گشنته بریم
رفتم تو یه نودل و شیر کاکائو چند تا چیز گرفتم
آت: یونا تو باید پولشو بدی
یونا: چرا اون وقت؟!!
آت: چون تو منو آوردی من میرم اونجا
یونا: هی وایسا تو......
داشتم میرفتم روی صندلی بشینم که یه پسری با عجله اومد و محکم خورد بهم و چیزایی که خریده بودم پخش زمین شدن
.....: اوه من متاسفم ببخشید
آت: هوفففف حالا من چی بخورممممم
.....: مشکلی ندارع من پول اینارو بهتون میدم
رفت پیش حسابدار و تمام پول اون وسایل و به همراه پول های اضافی داد و رفت و همون چیزایی که من خریده بودم و آورد داد به دستم
تمام مدت روی دهنش ماسک داشت و من نمیتونستم صورتش رو ببینم
......: بفرمایید
آت: ممنونم ولی میشه اسمتون رو بپرسم؟!
.....: امممم خوب من چیزه یعنی اسمم ت.... تهیونگه اره تهیونگه
آت: آها خوشبختم منم آت هستم بازم ممنونم
...؟: باشه من دیگه برم
با وسایل خودش از مغازه رفت بیرون
یونا اومد پیشم
یونا: خب خره میگفتی ماسکشو برداره صداش که خیلی خوب بوددددد
آت: حرف نزن یونااااا
خب اولین پسری بود که یه حسی بهش داشتم
پارت ۱
ویو ات:
من آت هستم ۲۰ سالمه
من دانشگاه میرم و از ازدواج کردن متنفرم و از پسرا دور میمونم
پاشدم و به آشپز خونه رفتم مامان توی آشپز خونه بود
آت: مامان من گشنمهههه
مامان: خب که چی!!
آت: خب صبحونه بده
مامان : بشین الان میارم
روی صندلی نشستم که بابا و یونا اومدن
آت: صبح بخیر
بابا: صبح بخیر دخترم
یونا، صبح بخیر اونی
صبحونمون تموم شد
یونا: اونی میای بریم بیرون؟
آت: نه حال ندارم
یونا : بیا دیگه اذیت نکن قهر میشما
آت: هوففف باشه
رفتم توی اتاقم و لباسم رو برداشتم پوشیدمو رفتم پیش یونا
آت: خب بریم
یونا: باشههه
به فروشگاهی رسیدیم
آت: یونا بریم تو یه چی بگیریم بخوریم گشنمههه
یونا: تو که همش گشنته بریم
رفتم تو یه نودل و شیر کاکائو چند تا چیز گرفتم
آت: یونا تو باید پولشو بدی
یونا: چرا اون وقت؟!!
آت: چون تو منو آوردی من میرم اونجا
یونا: هی وایسا تو......
داشتم میرفتم روی صندلی بشینم که یه پسری با عجله اومد و محکم خورد بهم و چیزایی که خریده بودم پخش زمین شدن
.....: اوه من متاسفم ببخشید
آت: هوفففف حالا من چی بخورممممم
.....: مشکلی ندارع من پول اینارو بهتون میدم
رفت پیش حسابدار و تمام پول اون وسایل و به همراه پول های اضافی داد و رفت و همون چیزایی که من خریده بودم و آورد داد به دستم
تمام مدت روی دهنش ماسک داشت و من نمیتونستم صورتش رو ببینم
......: بفرمایید
آت: ممنونم ولی میشه اسمتون رو بپرسم؟!
.....: امممم خوب من چیزه یعنی اسمم ت.... تهیونگه اره تهیونگه
آت: آها خوشبختم منم آت هستم بازم ممنونم
...؟: باشه من دیگه برم
با وسایل خودش از مغازه رفت بیرون
یونا اومد پیشم
یونا: خب خره میگفتی ماسکشو برداره صداش که خیلی خوب بوددددد
آت: حرف نزن یونااااا
خب اولین پسری بود که یه حسی بهش داشتم
۷.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.