زندگی مخفی پارت ۹۱ بخش دوم
بعد از صبحونه جیمین و یونگی و جنی و لیسا آماده شدن تا بریم
استایل جنی خیلی قشنگ بود
تاپ مشکی با یه رو لباسی مشکی با شلوار جین دمپا
یونگی
پیرهن سفید و شلوار مشکی
خیلی بهش میومد
جیمین هم
تی شرت مشکی و جین مشکی و رو لباسی طوسی
خیلی کیوت بود
لیسا هم که یه تیشرت مشکی با دامن مشکی
و یه کت طوسی
استایلش خیلی هات بود
و روی استایلش کراش زدم بی شوخی میگم
جیمین:جنلیسا بریم
یونگی:تو جنلیسا رو شیپ میکنی
جیمین:نه ولی حوصله نداشتم که اسماشونو جدا جدا صدا کنم
حالا بریم دخترا
اونا رفتن بیرون
تهیونگ:کوک ساک هانول آمادس
دیگه بریم
درو قفل کن بیا
جونگکوک:چشم رئیس
.....دید رزی.......
یونمین و جنلیسا اومدن
ماهم منتظر تهکوک و هانول بودیم که جیمین گفت: میخوان برن اونجا
ولی شب میان یه سر میزنن
جیسو:من میام پیشتون
چون حداقل ۵ ۶تا بچه بزرگ کردم
جنی:منم که قرارع بیام
از طرف خانواده مادر
جیسو؛عه منم از طرف خانواده پدرمم
هانا و رزی و جین
شما در نبود من حواستون به خونه باشه
چون جنی هم نیست بهش بسپارم
هانا:خب یوجونگ اونی چی
جیسو: یوجونگ هنوز به اینجا عادت نکرده
شما سه تا
اگه من بیام خونه ببینم رو هواعه
از بقیه اعضا برای نگه داشتن جنازه برای تشییع درخواست کنید
هانا:من زندگیم به مراقبت از این خونه بستس
هوسوک عشقم تو خودت باید تنها بری
هوسوک:ولش کن بعدا باهم میریم
نامجون:لیسا بیا منو تو هم بریم برای دیدن خونه
لیسا:من که آمادم بریم
فلیکس:خواهران و برادران گرامی
منو هیونجین چیکار کنیم
جین:وایسید
میآید پلی استیشن بازی کنیم
هیونجین:نمیخوام که ببازید
هانا:میبینیم کی میبازه
یونگی:راستی سر راه میخوایم بریم سراغ ریجی
چون اونا هم قرارع بیان
جیمین:آره دیگه لیا اصرار داشت دو نفر از ایتزی هم بیان
جیسو:اوکی بریم
جنییی
کجا موندی
جنی به یه کوله پشتی مشکی اومد
جنی:آماده ام بریم
جیسو و جنی و یونمین خدافظی کردن و رفتن
نامجون و لیسا هم پشت سرشون رفتن
هوسوک رفت توی اتاقش تا بخوابه
بعد از رفتن یونگی -کسی که حداقل نصف روز خواب بود-جی هوپ جاشو گرفت
آخه الان کاری نداره بکنه
هیچ اثری از آستری کیدز نیست
آخرین اطلاعات رو نامجون و هیونلیکس دادن دیگه چیزی نداریم
بعد از اینکه لیسا حافظشو بدست آورد
فهمیدیم میخواست به جنی بگه که اون روز قرار بود به جای خودش جنی تصادف کنه
ولی لیسا سر تایم رسید و اون اتفاق افتاد
رزی:هانا من میرم بیرون
میخوایم با اهیون و هارام بریم خرید
هانا:مراقب خودت باش
خدافظ
.............
ادامه دارد....
استایل جنی خیلی قشنگ بود
تاپ مشکی با یه رو لباسی مشکی با شلوار جین دمپا
یونگی
پیرهن سفید و شلوار مشکی
خیلی بهش میومد
جیمین هم
تی شرت مشکی و جین مشکی و رو لباسی طوسی
خیلی کیوت بود
لیسا هم که یه تیشرت مشکی با دامن مشکی
و یه کت طوسی
استایلش خیلی هات بود
و روی استایلش کراش زدم بی شوخی میگم
جیمین:جنلیسا بریم
یونگی:تو جنلیسا رو شیپ میکنی
جیمین:نه ولی حوصله نداشتم که اسماشونو جدا جدا صدا کنم
حالا بریم دخترا
اونا رفتن بیرون
تهیونگ:کوک ساک هانول آمادس
دیگه بریم
درو قفل کن بیا
جونگکوک:چشم رئیس
.....دید رزی.......
یونمین و جنلیسا اومدن
ماهم منتظر تهکوک و هانول بودیم که جیمین گفت: میخوان برن اونجا
ولی شب میان یه سر میزنن
جیسو:من میام پیشتون
چون حداقل ۵ ۶تا بچه بزرگ کردم
جنی:منم که قرارع بیام
از طرف خانواده مادر
جیسو؛عه منم از طرف خانواده پدرمم
هانا و رزی و جین
شما در نبود من حواستون به خونه باشه
چون جنی هم نیست بهش بسپارم
هانا:خب یوجونگ اونی چی
جیسو: یوجونگ هنوز به اینجا عادت نکرده
شما سه تا
اگه من بیام خونه ببینم رو هواعه
از بقیه اعضا برای نگه داشتن جنازه برای تشییع درخواست کنید
هانا:من زندگیم به مراقبت از این خونه بستس
هوسوک عشقم تو خودت باید تنها بری
هوسوک:ولش کن بعدا باهم میریم
نامجون:لیسا بیا منو تو هم بریم برای دیدن خونه
لیسا:من که آمادم بریم
فلیکس:خواهران و برادران گرامی
منو هیونجین چیکار کنیم
جین:وایسید
میآید پلی استیشن بازی کنیم
هیونجین:نمیخوام که ببازید
هانا:میبینیم کی میبازه
یونگی:راستی سر راه میخوایم بریم سراغ ریجی
چون اونا هم قرارع بیان
جیمین:آره دیگه لیا اصرار داشت دو نفر از ایتزی هم بیان
جیسو:اوکی بریم
جنییی
کجا موندی
جنی به یه کوله پشتی مشکی اومد
جنی:آماده ام بریم
جیسو و جنی و یونمین خدافظی کردن و رفتن
نامجون و لیسا هم پشت سرشون رفتن
هوسوک رفت توی اتاقش تا بخوابه
بعد از رفتن یونگی -کسی که حداقل نصف روز خواب بود-جی هوپ جاشو گرفت
آخه الان کاری نداره بکنه
هیچ اثری از آستری کیدز نیست
آخرین اطلاعات رو نامجون و هیونلیکس دادن دیگه چیزی نداریم
بعد از اینکه لیسا حافظشو بدست آورد
فهمیدیم میخواست به جنی بگه که اون روز قرار بود به جای خودش جنی تصادف کنه
ولی لیسا سر تایم رسید و اون اتفاق افتاد
رزی:هانا من میرم بیرون
میخوایم با اهیون و هارام بریم خرید
هانا:مراقب خودت باش
خدافظ
.............
ادامه دارد....
۲.۹k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.