Love warning
part: 46
کسایی که دوست ندارن نخونن چون اسماته لطفا گزارش نکنید
که دیدم روی تخت گل پر های رز قرمز بود و یکی از لباس خواب هایی که خریده بودم روی تخت بود کنار تخت یه میز کوچیک بود روی اونم پر از گل پر های رز و چند تا شمع بود به اضافهی یه شیشه شراب قرمز و دوتا جام که تا نصفه پر بود در اتاق رو بستم حالا که اون این کارا رو کرده منم باید تا حدی پیش قدم بشم. با کلی سختی و بد بختی لباس عرسمو دراوردم و اون لباسی که روی تخت بود رو پوشیدم و از ادکلنم زدم و نشستم لبه ی تخت و منتظر شدم تا بیاد. نور مخفی های بنفش فضای اتاق رو خیلی قشنگ کرده بود توی همین فکر بودم که دستی روی شونم نشست سرمو بالا گرفتم دیدم کوکه گفتم
لیا:تو کی اومدی؟
کوک: همین الان...اوه چه کردی با این لباس
ویو لیا: لبخندی زدم و از جام بلند شدم و دستمو انداختم دور گردنش
لیا: میگم امشب قرار نیست کنترلتو از دست بدی؟...هوم؟(خمار)
کوک: تا الانم به زور تحمل
کردم....دلم میخواست امشب پ.ر.د.ت.و میزدم
لیا:در هر صورت که خودت میزدیش حالا چه فرقی داره یکم زود تر زدی
کوک:....(شروع میکنه به بوسیدن لیا)
ویو لیا: بعد از چند دقیقه که ل.ب.ا.م.و بوسید هلم داد سمت تخت و خوابوندم چشمم خورد به کروات که دور دستش بود با صدای بمی گفت
کوک: این لباسی که تنته مزاحمه ..... جلوی دیدم گرفته نمیزاره کارمو خوب انجام بدم....(دستشو میبره سمت لباسه)
ویو لیا: لباس رو توی یه حرکت پارش کرد و انداخت اون ور وگفت
کوک: حالا خوب شد
ویو لیا: سعی کردم بشینم روی تخت دستمو بردم سمت لباساش و گفتم
لیا: تو هم لباساتو در بیار معذبم
ویو لیا:پیراهنو از تنش کندم دستمو اروم بردم سمت کمر بند شلوارش لب.امو گذاشتم روی لب.اش توی همون حالت کمر بند شلوارشو باز کردم دستمو اروم بردم سمت زیپ شلوارش و دستمو روی ع٪ض٪و٪ش کشیدم که ناله ی مردونش بیرون اومد لب.امو محکم تر به لب.اش چسبوندم و شلوارشو با کمک خودش دراوردم دوباره دستمو از روی ب*ا*ک*س*ر*ش روی ع٪ض٪و٪ش کشیدم ایندفه خوابوندم روی تخت و روم خیمه زد و کرواتشو از دور دستش باز کرد و دور چشمام بست نمیدونستم میخواد چکار کنه یهو ب/و/س/ه ای زیر س*ی*ن*ه ی سمت چپم گذاشت که نا.ل.م رفت روی هوا
لیا: عاحححح...اهههه...
ادامه دارد...
کسایی که دوست ندارن نخونن چون اسماته لطفا گزارش نکنید
که دیدم روی تخت گل پر های رز قرمز بود و یکی از لباس خواب هایی که خریده بودم روی تخت بود کنار تخت یه میز کوچیک بود روی اونم پر از گل پر های رز و چند تا شمع بود به اضافهی یه شیشه شراب قرمز و دوتا جام که تا نصفه پر بود در اتاق رو بستم حالا که اون این کارا رو کرده منم باید تا حدی پیش قدم بشم. با کلی سختی و بد بختی لباس عرسمو دراوردم و اون لباسی که روی تخت بود رو پوشیدم و از ادکلنم زدم و نشستم لبه ی تخت و منتظر شدم تا بیاد. نور مخفی های بنفش فضای اتاق رو خیلی قشنگ کرده بود توی همین فکر بودم که دستی روی شونم نشست سرمو بالا گرفتم دیدم کوکه گفتم
لیا:تو کی اومدی؟
کوک: همین الان...اوه چه کردی با این لباس
ویو لیا: لبخندی زدم و از جام بلند شدم و دستمو انداختم دور گردنش
لیا: میگم امشب قرار نیست کنترلتو از دست بدی؟...هوم؟(خمار)
کوک: تا الانم به زور تحمل
کردم....دلم میخواست امشب پ.ر.د.ت.و میزدم
لیا:در هر صورت که خودت میزدیش حالا چه فرقی داره یکم زود تر زدی
کوک:....(شروع میکنه به بوسیدن لیا)
ویو لیا: بعد از چند دقیقه که ل.ب.ا.م.و بوسید هلم داد سمت تخت و خوابوندم چشمم خورد به کروات که دور دستش بود با صدای بمی گفت
کوک: این لباسی که تنته مزاحمه ..... جلوی دیدم گرفته نمیزاره کارمو خوب انجام بدم....(دستشو میبره سمت لباسه)
ویو لیا: لباس رو توی یه حرکت پارش کرد و انداخت اون ور وگفت
کوک: حالا خوب شد
ویو لیا: سعی کردم بشینم روی تخت دستمو بردم سمت لباساش و گفتم
لیا: تو هم لباساتو در بیار معذبم
ویو لیا:پیراهنو از تنش کندم دستمو اروم بردم سمت کمر بند شلوارش لب.امو گذاشتم روی لب.اش توی همون حالت کمر بند شلوارشو باز کردم دستمو اروم بردم سمت زیپ شلوارش و دستمو روی ع٪ض٪و٪ش کشیدم که ناله ی مردونش بیرون اومد لب.امو محکم تر به لب.اش چسبوندم و شلوارشو با کمک خودش دراوردم دوباره دستمو از روی ب*ا*ک*س*ر*ش روی ع٪ض٪و٪ش کشیدم ایندفه خوابوندم روی تخت و روم خیمه زد و کرواتشو از دور دستش باز کرد و دور چشمام بست نمیدونستم میخواد چکار کنه یهو ب/و/س/ه ای زیر س*ی*ن*ه ی سمت چپم گذاشت که نا.ل.م رفت روی هوا
لیا: عاحححح...اهههه...
ادامه دارد...
۱۲.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.