𝓉𝒽ℯ ℴ𝓃𝓁𝓎 𝓅𝒽ℴ𝓉ℴ 𝓁ℯ𝒻𝓉 p⁹
پنبه؟؟
توله صگ نگاه معنا داری بهش کردم ک امد بغلم کرد عصبانیت تهیونگو کاملا احساس میکردم اینک قراره پارم کنه ک آچا چیزی دم گوشم زمزمه کرد
آچا ویو
گوشش گفتم گاوو و ازش فاصله گرفتم ک هردو با لبخند و چشمامون ب هم فش میدادیم بعد چند ثانیه تهیونگ دستش رو حلقه نگه داش ک منم دستمو ب ناچار دستمو حلقه کردم و ب سمت لیموزین حرکت کردیم بادیگارد درو باز کرد و من اول بعدشم تهیونگ وارد لیموزین شدیم تو ی راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمی شد و هردو سرد و خشک رفتار کردیم تا اینک تهیونگ صداش در آمد
-برای چی بم گلایل دادی ولی ب کوک رز و پنبه؟*جدی
+چون دلم خاس*سرد
تهیونگ ویو
بشدت از اینک آچا بم گلایل داده بود عصبی بودم سعی کردم خودمو کنترل کنم اما نشد
-برای چی بم گلایل دادی ولی ب کوک رز و پنبه؟*جدی
+چون دلم خاس*سرد
عصبی خندیدم قبلا اینجوری نبود
-میشه دلیل این کارتو بگی قبل اینک صگ شم؟*عصبی
+چون دوس داشتم سر خاکت باهاش بیام ول گفتم از الان با این خوشگلا خدمت برسیم*پوزخند
عصبانی بودم خیلی عصبانی بودم میخاسم چیزی بگم اما...
توله صگ نگاه معنا داری بهش کردم ک امد بغلم کرد عصبانیت تهیونگو کاملا احساس میکردم اینک قراره پارم کنه ک آچا چیزی دم گوشم زمزمه کرد
آچا ویو
گوشش گفتم گاوو و ازش فاصله گرفتم ک هردو با لبخند و چشمامون ب هم فش میدادیم بعد چند ثانیه تهیونگ دستش رو حلقه نگه داش ک منم دستمو ب ناچار دستمو حلقه کردم و ب سمت لیموزین حرکت کردیم بادیگارد درو باز کرد و من اول بعدشم تهیونگ وارد لیموزین شدیم تو ی راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمی شد و هردو سرد و خشک رفتار کردیم تا اینک تهیونگ صداش در آمد
-برای چی بم گلایل دادی ولی ب کوک رز و پنبه؟*جدی
+چون دلم خاس*سرد
تهیونگ ویو
بشدت از اینک آچا بم گلایل داده بود عصبی بودم سعی کردم خودمو کنترل کنم اما نشد
-برای چی بم گلایل دادی ولی ب کوک رز و پنبه؟*جدی
+چون دلم خاس*سرد
عصبی خندیدم قبلا اینجوری نبود
-میشه دلیل این کارتو بگی قبل اینک صگ شم؟*عصبی
+چون دوس داشتم سر خاکت باهاش بیام ول گفتم از الان با این خوشگلا خدمت برسیم*پوزخند
عصبانی بودم خیلی عصبانی بودم میخاسم چیزی بگم اما...
۵.۷k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.