فیک تهیونگ (آخرین دیدار)p25
الان یه ساعتی میشد پشت در نشسته بودم و جونگ کوک و تهیونگ هی اسممو صدا میکردن و هی بهم تیکه مینداختن
تهیونگ. عزیزم چاگیا
جونگ کوک. خوشگل تهیونگ
تهیونگ. بیبی
جونگ کوک. نمیخوای بیای عشقت منتظره هااا
تهیونگ. ا/ت بیا بیرون دیگه
جونگ کوک. هوی تهیونگ
تهیونگ. چیه
جونگ کوک. به نظرت درو بشکونم
تهیونگ. چرا
جونگ کوک. تا زودتر ببوسیش
که ایندفعه صدام در اومد
ا/ت. تهیونگ خیلی گ.وه میخوره بخواد منو ببوسه
تهیونگ. یااااااا
جونگ کوک. برو کنار میخوام درو بشکونم
ا/ت .نمیرم
جونگ کوک. نرو الان درو میشکنم من نگهت میدارم تهیونگ بوست کنه
تهیونگ. ببین ا/ت به این میگن دوست نه به اون دوست غرغرو تو
لایلا. بعد من غرغرو ام نه
تهیونگ. یا هفت جد پی دی نیم
جونگ کوک. نه بابا کی گفته تو غرغرو هستی
و یهو صدای دویدن دو نفر اومد فکر کردم تهیونگ و جونگ کوک هستن که از دست لایلا فرار کردن که با صدایی که از پشت در اومد هل شدم
تهیونگ. نمیخوای بیای بیرون
تهیونگ. حداقال بزار من بیام تو
ا/ت. تهیونگ
تهیونگ. جانم
ا/ت. منو واقعا دوست داری
تهیونگ. معلومه
ا/ت. واقعا
تهیونگ. آره
ا/ت. من که نمیتونم ههمین اولش بهت اعتماد کنم
تهیونگ. خب
ا/ت. اول بیا یه مدت فقط دوست باشیم بعد ازدواج کنیم خب(نه بابا)
تهیونگ. خب ... حالا درو باز کن
ا/ت. باشه
درو باز کردم که تهیونگ سریع اومد داخل
تهیونگ. جونگ کوک و لایلا رفتن
ا/ت. واقعا
تهیونگ. آره خودم دیدم
ا/ت. خب ک چی
بعد پشتم کردم بهش و حرکت کردم سمت تخت که هنوز نرسیده بودم دستاشو دور کمرم حلقه کرد
تهیونگ. یعنی راحت میتونم ببوسمت
ا/ت. میدونستی خیلی گاوی
تهیونگ. عزیزم چاگیا
جونگ کوک. خوشگل تهیونگ
تهیونگ. بیبی
جونگ کوک. نمیخوای بیای عشقت منتظره هااا
تهیونگ. ا/ت بیا بیرون دیگه
جونگ کوک. هوی تهیونگ
تهیونگ. چیه
جونگ کوک. به نظرت درو بشکونم
تهیونگ. چرا
جونگ کوک. تا زودتر ببوسیش
که ایندفعه صدام در اومد
ا/ت. تهیونگ خیلی گ.وه میخوره بخواد منو ببوسه
تهیونگ. یااااااا
جونگ کوک. برو کنار میخوام درو بشکونم
ا/ت .نمیرم
جونگ کوک. نرو الان درو میشکنم من نگهت میدارم تهیونگ بوست کنه
تهیونگ. ببین ا/ت به این میگن دوست نه به اون دوست غرغرو تو
لایلا. بعد من غرغرو ام نه
تهیونگ. یا هفت جد پی دی نیم
جونگ کوک. نه بابا کی گفته تو غرغرو هستی
و یهو صدای دویدن دو نفر اومد فکر کردم تهیونگ و جونگ کوک هستن که از دست لایلا فرار کردن که با صدایی که از پشت در اومد هل شدم
تهیونگ. نمیخوای بیای بیرون
تهیونگ. حداقال بزار من بیام تو
ا/ت. تهیونگ
تهیونگ. جانم
ا/ت. منو واقعا دوست داری
تهیونگ. معلومه
ا/ت. واقعا
تهیونگ. آره
ا/ت. من که نمیتونم ههمین اولش بهت اعتماد کنم
تهیونگ. خب
ا/ت. اول بیا یه مدت فقط دوست باشیم بعد ازدواج کنیم خب(نه بابا)
تهیونگ. خب ... حالا درو باز کن
ا/ت. باشه
درو باز کردم که تهیونگ سریع اومد داخل
تهیونگ. جونگ کوک و لایلا رفتن
ا/ت. واقعا
تهیونگ. آره خودم دیدم
ا/ت. خب ک چی
بعد پشتم کردم بهش و حرکت کردم سمت تخت که هنوز نرسیده بودم دستاشو دور کمرم حلقه کرد
تهیونگ. یعنی راحت میتونم ببوسمت
ا/ت. میدونستی خیلی گاوی
۵۸.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.