part14 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part14 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part 14
که بعد چند دقیقه ولش که رفتم سمت یونا
_خوبی؟
+خوبم
یونا رو بلند کردم که به سمت ماشین بردمش سوار ماشین شدیم
ویو یونا
کوک اومد هوسو رو داشت میزد منم ترسیده بودم که بعد چند
دقیقه اومد طرفم گفت خوبم منم گفتم خوبم که منو بلند کرد
و به سمت ماشین برد سوار ماشین شدیم توی راه هیچ حرفی
بینمون در و بلد نشد به کوک نگاه کردم معلوم بود عصبی بود
که گفت
_چرا باهاش رفتی بیرون(عصبی)
+خوب گفت باهم یکم آشنا شیم نه چیزه دیگه
_وقتی کسی رو نمیشناسم باهاش نرو بیرون(داد)
با دادش ترسیدم حالا چرا واسش مهمم
+باش
_ببخشید عصبی بودم سرت داد زدم
+نه اشکال نداره
که دیدم راهشو عوض کرد به سمت خانه خودش
+چرا داری میری خانه خودت
_چون اون روانی تازه آدرس خونتو میدونه میاد اونجا دنبالت
_پس بیا خانه من
+اوک
منم که خسته بودم سریع خوابم برد
ویو کوک
عصبام به شدت خورد بود آخه چرا باید با اون بره سر قرار
اوففف کوک آروم باشه که بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده
شدم که دیدم سویون خوابیده بقلش کردم بردم داخل خانه
گذاشتمش رو تخت به آجوما گفتم بیاد لباسشو عوض کنه
دیدم آجوما اومد منم منم رفتم بیرون بعد که آجوما از منم رفتم
داخل اتاق لباسم رو عوض و روی کاناپه خوابیدم
صبح
ویو یونا
از خواب بیدار شدم دیدم تو اتاق کوکم سریع رفتم کاری لازم رو
انجام دادم اومدم بیرون و رفتم پایین دیدم کوک که رو مبل لم
داده و با گوشش ور میره منم رفتم پایین
+سلام
_به به بین خانم خانم بیدار شد
+مگه چند ساعت خوابیدم
_هیچی
که یهو کوک بلند شد اوند طرفم منم هی میرفتم عقب که خوردم
به دیوار اونم اوند طرفم و دست هاشو گذاشت روی دیوار
_خوشت میاد به بقیه دورغ بگی
+چی
_هی خودتو نزن به اون راه
+یعنی چی
_هی من میدونم تو کی هستی یونا
واییی کوک فهمید
+ها
_همون دختر که براش قلدری میکردم ها؟
+کوک
_اسم منو به زبونت نیاره فهمیدی
part 14
که بعد چند دقیقه ولش که رفتم سمت یونا
_خوبی؟
+خوبم
یونا رو بلند کردم که به سمت ماشین بردمش سوار ماشین شدیم
ویو یونا
کوک اومد هوسو رو داشت میزد منم ترسیده بودم که بعد چند
دقیقه اومد طرفم گفت خوبم منم گفتم خوبم که منو بلند کرد
و به سمت ماشین برد سوار ماشین شدیم توی راه هیچ حرفی
بینمون در و بلد نشد به کوک نگاه کردم معلوم بود عصبی بود
که گفت
_چرا باهاش رفتی بیرون(عصبی)
+خوب گفت باهم یکم آشنا شیم نه چیزه دیگه
_وقتی کسی رو نمیشناسم باهاش نرو بیرون(داد)
با دادش ترسیدم حالا چرا واسش مهمم
+باش
_ببخشید عصبی بودم سرت داد زدم
+نه اشکال نداره
که دیدم راهشو عوض کرد به سمت خانه خودش
+چرا داری میری خانه خودت
_چون اون روانی تازه آدرس خونتو میدونه میاد اونجا دنبالت
_پس بیا خانه من
+اوک
منم که خسته بودم سریع خوابم برد
ویو کوک
عصبام به شدت خورد بود آخه چرا باید با اون بره سر قرار
اوففف کوک آروم باشه که بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده
شدم که دیدم سویون خوابیده بقلش کردم بردم داخل خانه
گذاشتمش رو تخت به آجوما گفتم بیاد لباسشو عوض کنه
دیدم آجوما اومد منم منم رفتم بیرون بعد که آجوما از منم رفتم
داخل اتاق لباسم رو عوض و روی کاناپه خوابیدم
صبح
ویو یونا
از خواب بیدار شدم دیدم تو اتاق کوکم سریع رفتم کاری لازم رو
انجام دادم اومدم بیرون و رفتم پایین دیدم کوک که رو مبل لم
داده و با گوشش ور میره منم رفتم پایین
+سلام
_به به بین خانم خانم بیدار شد
+مگه چند ساعت خوابیدم
_هیچی
که یهو کوک بلند شد اوند طرفم منم هی میرفتم عقب که خوردم
به دیوار اونم اوند طرفم و دست هاشو گذاشت روی دیوار
_خوشت میاد به بقیه دورغ بگی
+چی
_هی خودتو نزن به اون راه
+یعنی چی
_هی من میدونم تو کی هستی یونا
واییی کوک فهمید
+ها
_همون دختر که براش قلدری میکردم ها؟
+کوک
_اسم منو به زبونت نیاره فهمیدی
۱۴.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.